تمدد
/tamaddod/
برابر پارسی: کشیدگی، دراز شدن، درازکشیدن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) کشیده شدن دراز شدن دراز کشیدن تمدد اعصاب . ۲ - ( اسم ) کشیدگی . جمع : تمددات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. دراز کشیدن.
مترادف ها
بحران، کشش، تیرگی، کشمکش، فشار، تشنج، سفتی، تنش، تمدد، قوه انبساط
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید