تمحیل

لغت نامه دهخدا

تمحیل. [ ت َ ] ( ع مص ) نیرومند و توانا گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). تقول : محلنی یا فلان ؛ ای قونی. ( اقرب الموارد ). || واداشتن شیر در وعا. ( تاج المصادر بیهقی ). قرار دادن شیر در پوست بره ٔشیرخواره و آن را شکوة نامند. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس