تمحیص

لغت نامه دهخدا

تمحیص. [ ت َ ] ( ع مص ) آزموده گردانیدن. ( زوزنی ). آزمودن. || کم کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یقال : محص اﷲ عن فلان ذنوبه ؛ ای نقصها و اذهب ماتعلق به من الذنوب و طهره و صفاه منها. ( اقرب الموارد ). || بی گناه کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || پاکیزه نمودن گوشت از پی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || دور کردن. ( از ذیل اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

آزموده گردانیدن . آزمودنی

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - آزمودن . ۲ - پاکیزه کردن . ۳ - کاستن . ۴ - گوشت را از چربی و پی جدا کردن .

فرهنگ عمید

آزمودن.

پیشنهاد کاربران

بپرس