تمجع

لغت نامه دهخدا

تمجع. [ ت َ م َج ْ ج ُ ] ( ع مص ) خرما در شیر آغشته خوردن. ( تاج المصادر بیهقی ). خرمای خشک با شیر خوردن یا شیر نوشیدن بر سر خرما. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یقال : فلان لایزال یتمجع؛ پیوسته شیر می نوشد اندک اندک و بر آن خرما می خورد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس