تمت

لغت نامه دهخدا

تمت. [ ت َ ] ( ع اِ ) روییدگی است و بر آن غیر مأکول. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). روییدگی که برش مأکول نیست. ( ناظم الاطباء ).

تمت. [ ت َم ْ م َ ] ( ع فعل ) کلمه فعل مأخوذاز تازی که در آخر کاری گویند و یا در آخر نامه نویسند یعنی تمام شد و به انجام رسید. ( ناظم الاطباء ).

تمة. [ ت َم ْ م َ ] ( ع اِ ) طلسم مبطل سحر که از موی شتر سازند. ( ناظم الاطباء ).

تمة. [ ت ُم ْ م َ ] ( ع اِ ) پاره ای از موی و مانند آن که به کسی دهند تا بدان گلیم خود را درست و تمام سازد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، تمم [ ت ُ م َ / ت ِ م َ ]. || انعام و بخشش. ( ناظم الاطباء ).

تمة. [ ت َ م َ ] ( ع مص ) بگردیدن خوردنی. ( تاج المصادر بیهقی ). تغییر بوی و طعم غذا. ( از اقرب الموارد ). تباه شدن و بویناک گردیدن طعام و شیر و گوشت. ( آنندراج ). تمة الطعام تمهاً و تماهة؛ بدبوی و بدمزه گردید و کذا تمة اللحم ؛ یعنی ، فاسد و تباه گردید. ( منتهی الارب ). رجوع به تماهة شود.

فرهنگ فارسی

( فعل ) بپایان رسید تمام شد ( در آخر کتابها و رساله ها نوشته شود ). یا از بای بسم الله تاتای تمت .
کلمه فعل ماخوذ از تازی که در آخر کاری گویند و یا در آخر نامه نویسند یعنی تمام شد و به انجام رسید .

فرهنگ معین

(تَ مَّ ) [ ع . ] (فع . ) به پایان رسید، تمام شد (در آخر کتاب ها و رساله ها نوشته شود ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَمَّتْ: تمام شد- به انجام رسید
معنی لَمْ تَمُتْ: نمرده است
ریشه کلمه:
تمم (۲۲ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس