تمایل

/tamAyol/

مترادف تمایل: آرزو، تعشق، توجه، خواهش، دلبستگی، رغبت، علاقه، علقه، عنایت، گرایش، میل، هوس ، گراییدن، متمایل شدن، میل کردن، خمیدگی، احساس، عاطفه

متضاد تمایل: تنفر

برابر پارسی: گرایش، خواهانی، دلبستگی

معنی انگلیسی:
inclination, propensity, acity _, ability _, ably _, bent, bias, current, drift, goodwill, gusto, interest, leaning, preconception, predisposition, sentiment, set, slope, tendency, tip, trend, turn

لغت نامه دهخدا

تمایل. [ ت َ ی ُ ] ( ع مص )پیچ پیچان رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). میل و کجی و کج شدگی در رفتار. ( ناظم الاطباء ). تبختر در راه رفتن. ( از اقرب الموارد ). || چسبیدن. ( زوزنی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || تفاتن و تحارب میان قوم. ( از اقرب الموارد ). || میل کردن. ( آنندراج ). رجوع به میل شود.

فرهنگ فارسی

اظهارمیل ورغبت کردن، بیکسوکج کردن
۱-( مصدر ) گراییدنمیل کردن.۲ -اظهار میل و رغبت کردن . ۳ - بیکسوی کج شدن . ۴ - ( اسم ) گرایش میل . ۵ - عاطفه احساس . جمع : تمایلات .

فرهنگ معین

(تَ یُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - اظهار میل و رغبت کردن . ۲ - به سوی چیزی کج شدن . ۳ - (اِمص . ) گرایش ، میل . ۴ - عاطفه ، احساس .

فرهنگ عمید

۱. اظهار میل ورغبت کردن.
۲. به طرفی یا به چیزی مایل شدن، به یک سو کج شدن.

جدول کلمات

گرایش

مترادف ها

hang (اسم)
تعلیق، تمایل، مفهوم، طرزاویختن

addiction (اسم)
خو گرفتگی، عادت، اعتیاد، اعتیاد دادن، میل، تمایل، خوی، طبع، فرقه

inclination (اسم)
انحراف، نهاد، تمایل، عطف، خو، شیب، خمیدگی به جلو و پایین

appetence (اسم)
عطش، تمایل، ارزو، اشتیاق

appetency (اسم)
عطش، تمایل، ارزو، اشتیاق

disposition (اسم)
ساز، وضع، تمایل، خواست، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، مشرب

liking (اسم)
میل، تمایل، مهر، حساسیت، ذوق، شهوت و میل

tendency (اسم)
میل، تمایل، توجه، استعداد، گرایش، زمینه، علاقه مختصر

sentiment (اسم)
تمایل، عاطفه، نیت، احساس، ضعف ناشی از احساسات

trend (اسم)
تمایل، گرایش

would (اسم)
تمایل

leaning (اسم)
انحراف، میل، تمایل، طبع، کجی، علاقه شدید به چیزی، تمایلات

turn (اسم)
تمایل، گردش، نوبت، استعداد، چرخ، پیچ و خم، قرقره، پیچ، چرخش، پیچ خوردگی، تغییر جهت، گشت ماشین تراش

anxiety (اسم)
تمایل، اضطراب، نگرانی، تشویش، دلواپسی، اشتیاق، اندیشه، غم، ارنگ، خوف

nisus (اسم)
تمایل، تقلا، اراده

gust (اسم)
تمایل، خوشی، انفجار، خوش مزگی، خوش طعمی، باد ناگهانی

gravitation (اسم)
تمایل، گرایش، جاذبه، کشش، قوه جاذبه

roll (اسم)
تمایل، گردش، صورت، توپ، لوله، نورد، فهرست، ثبت، غل، چرخش، طومار، فرد، غلتک، نان ساندویچی، چیز پیچیده

streak (اسم)
تمایل، خط، رگ، رگه، ورقه، نوار یا رگه نواری

tilt (اسم)
شتاب، تمایل، برخورد، زد و خورد، پرتاب، کجی، شیب، سرازیری، مسابقه نیزه سواری، شمشیربازی سواره در قرون وسطی

inclining (اسم)
میل، تمایل، تعظیم

recumbency (اسم)
تمایل، استراحت

fantasy (اسم)
تمایل، هوس، وهم، فانتزی، قوه مخیله، وسواس، نقشه خیالی

preoccupation (اسم)
تمایل، شیفتگی، کار مقدم، اشغال قبلی

tenor (اسم)
تمایل، نیت، رویه، مفهوم، مفاد، فحوا، صدای زیر مردانه

declination (اسم)
تمایل، دوری از محور اصلی

yen (اسم)
تمایل، اصرار، ین، واحد پول ژاپن، رغبت شدید

proclivity (اسم)
میل، تمایل، خوی، تمایل طبیعی به چیز بد

فارسی به عربی

بندول , ترتیب , جاذبیة , خیال , دور , عرق , علق , قائمة , میل , هبة , ین

پیشنهاد کاربران

غاههعبلذدتنفلللق سازی راااذدی آشغالدونی آشغالدونی
گرایش به همکاری:تمایل به تعامل .
تمایل = گرایش / قوس
متمایل = قوسار
تماَیُل
میل، تمایل: گرایستن، گرایش، گراییدن.
مایل، متمایل: گراینده.
�در دانشنامه علایی واژه ی گرایستن بسیار به جای واژه ی میل و تمایل بکاررفته است�
پارسی را پاس بداریم.
میل ، گرایش ، علاقه
preference
one's liking for sth/someone
پارچه ابریشم_زیبا_درخشان
میل، علاقه، گرایش، گیرایی
گرایش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس