تمامیت

/tamAmiyyat/

مترادف تمامیت: تام، تمام، کلیت

معنی انگلیسی:
entirety, integrity, perfection, absoluteness, entity, finish, totality, wholeness

مترادف ها

integrity (اسم)
کمال، درستی، تمامیت، امانت، راستی، بی عیبی

completeness (اسم)
کمال، تمامیت

totality (اسم)
مجموع، تمامیت، کلی، کلیت، مقدار کلی

entirety (اسم)
مشارکت، تمامیت، جمع کل، چیز درست و دست نخورده

فارسی به عربی

مجموع

پیشنهاد کاربران

مُک = بی کم و کاست
پس می توان داشت:
مُکنا = بی کم و کاستی، تمامیت، integrity
( بسنجید با درازنا از دراز، ژرفنا از ژرف، تنگنا از تنگ و . . . )
و بنابراین:
مُکنای سرزمینی = تمامیت ارضی، territorial integrity
#پارسی دوست
تمامت/تمامیّت: این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. تمامت در عربی مصدر است به معنای" تمام کردن، کامل کردن "، ولی در فارسی در جای قید و به معنای" همه" به کار می رود و امروزه دیگر متداول نیست:" مردی بر وی بگذشت و ملخ بریان کرده می فروخت. آن بیمار مقدار پنج من از آن ملخ بخرید و تمامت بخورد" ( فرج بعد از شدت ) .
...
[مشاهده متن کامل]

اما تمامیّت اسم مصدر به معنای "کامل بودن" است. این کلمه که از ساخته های فارسی زبانان در قرن اخیر است بیشتر در واژگان سیاست و حقوق بین الملل، خاصه در ترکیب تمامیت ارضی به معنای "مصون از تعرّض بودن خاک یک کشور" به کار می رود: تمامیت ارضی ایران را دولت های همسایه باید محترم بشمارند" .
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۱۳.

واژه << تمامیت>> را می توان برابر نهاد واژه <<فرآراستگی>> گرفت. همانند: قضیه ناتمامیت گودل= گزاره نافرآراستگی گودل.
یکپارچگی

بپرس