تمام صورت.[ ت َ رَ ] ( ص مرکب ) تمام خلقت. بی نقص در اندام : مردمانی اند تمام صورت و بزرگ استخوان و مجعدموی و طبع ددگان و بهائم دارند و سخت سیاه اند. ( حدود العالم ). بزرگان چون با زنی یا کنیزکی نزدیکی خواستندی کردن کمر زرین برمیان بستندی و زن را فرمودندی تا پیرایه برخویشتن کردی. گفتندی چون چنین کنی فرزند دلاورآید و تمام صورت و نیکوروی و خردمند. ( نوروزنامه ).