تمام تر
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
اتم
تمامتر ؛ کاملتر. به حد اعلا. به حد کمال : و وی را باز گردانیده می آید با نواخت هرچه تمامتر. ( تاریخ بیهقی ) . علی میکائیل بر وی گذشت با ابهتی هرچه تمامتر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 366 ) . ملک الموت سیبی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
بر بینی پیغمبرنهاد و جان کشیدن گرفت به رفقی و لطفی هرچه تمامتر جان مبارک سید عالم بر میداشت. ( قصص الانبیاء ص 245 ) . در آن دیار هم شرایط بحث. . . هرچه تمامتر بجای آوردم. ( کلیله و دمنه ) . فراغی هرچه تمامتر روی نمود. ( کلیله و دمنه ) . به نشاطی هرچه تمامتر بانگی بلند بکرد. ( کلیله و دمنه ) . شادی طلب تمامتر از شادی وجدان. ( تذکرة الاولیاء عطار ) .