تماغه

لغت نامه دهخدا

تماغه. [ ت ُ غ ِ ] ( اِ ) کلاه شاهین و باز و امثال آن. کلاه باز شکاری. ( ناظم الاطباء ) :
کبوتر کو به زنهارش درآید
تماغه از سر شاهین رباید.
کلیم ( از آنندراج ).
شهباز قدرتش چو زند بال و پر بهم
نه چرخ را بیفکند از سر تماغه وار.
علیرضا تجلی ( ایضاً ).

فرهنگ عمید

۱. کلاه.
۲. کاکل باز یا شاهین: کبوتر کاو به زنهارش درآید / تماغه از سر شاهین رباید (کلیم: لغت نامه: تماغه ).

پیشنهاد کاربران

بپرس