چون عیش کنی از تو برد روح لطافت
چون نوش خوری در تو کند عقل تماشا.
امیر معزی ( از آنندراج ).
وقتی این مرد به نزدیک مداین بر سر تول نشسته بود و یزدگرد از مداین تماشا می کرد، ناگاه شیری قصد این مرد کرد. ( مجمل التواریخ والقصص ). و هرکس که تماشای آبهای روان می کرد در حیرت می شد که از کجا می آید و به کجا می رود. ( تاریخ بخارا ص 33 ). روانش از روضه رضوان و فرضه جنان تماشای آن می کند که آتاش او به شادکامی حکم می راند و به نیک نامی اسب اقبال و دولت می دواند. ( راحة الصدور راوندی ).تماشای جمال شاه می کن
مرادت را حساب آنگاه می کن.
نظامی.
تماشای گنج نظامی کندببزم سخن شادکامی کند.
نظامی.
شد درون تا کند تماشایی صوفیانه برآورد پایی.
نظامی.
تا بمکر این از دلش بیرون کنم تو تماشا کن که دفعش چون کنم.
مولوی.
سعدیا صاحبدلان شطرنج وحدت باختندرو تماشا کن که نتوانی چو ایشان باختن.
سعدی.
گر تماشا می کنی برخود نگرکی بخوشتر زین تماشا می روی.
سعدی.
تماشا کن که چون بگرفت لاله کوه را دامن کسی کو تیغ بی موجب کشد خونش چنان گیرد.
امیرخسرو دهلوی.
دیدمش خرم و خندان قدح باده بدست واندر آن آینه صدگونه تماشا میکرد.
حافظ.
به چشم و ابروی جانان سپرده ام دل و جان بیا بیا و تماشای طاق و منظر کن.
حافظ.
زین طرف عجز و نیاز و زان طرف دشنام ونازدر میان ما و او قاصد تماشا می کند.
سلیم ( از آنندراج ).
|| نشاط و تفریح و بازی کردن. عیش و عشرت کردن : وارثان مال ایشان قسمت کرده خوش می خورندو زن ایشان با شوهر دیگر تماشا می کند و مال وی را با او می خورد و وی را فراموش کرده. ( کیمیای سعادت ).بیشتر بخوانید ...