وجد صوفی شب معراج تماشا دارد
جلوه تیر در آماج تماشا دارد.
اشرف ( از آنندراج ).
نوبهاراست و جهان سیر چمنها داردوضع دیوانه ما نیز تماشا دارد.
میرزا بیدل ( ایضاً ).
|| مشغول تماشا بودن : نترسی که داری تماشا بباغ
که چون لاله از دل بسوزند داغ.
فردوسی.
رجوع به تماشا و دیگر ترکیبهای آن شود.