تماسح

لغت نامه دهخدا

تماسح. [ ت َ س ُ ] ( ع مص ) باهم راست شدن در سخن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تصادق. ( اقرب الموارد ). || باهم دست زدن در خرید و فروخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): تماسحوا علی کذا؛ تصافقوا و تحالفوا. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس