تمار

لغت نامه دهخدا

تمأر. [ ت َ ءُ ] ( ع مص ) تماؤر. رجوع به تماؤر شود.

تمار. [ ت َ م م ] ( ع ص ) خرمافروش. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

تمار. [ ت َ رر ] ( ع مص ) قطع دوستی و مودت کردن. ( ناظم الاطباء ). دشمنی و تباغض. ( اقرب الموارد ).

تمار. [ ت َ رر ] ( ع مص )کشتی و مصارعت. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

تمار. [ ت َ ] ( اِخ ) شهری در کوههای طبرستان در جهت خراسان. ( از معجم البلدان ). رابینو در یادداشتها و حواشی خود بر کتاب مازندران و استرآباد به شماره 6 ص 150 آرد: «یاقوت نام شهر تمار را در مرز خراسان ذکر کرده است...». ولی اطلاعی از آن بدست نمی دهد.

تمار. [ ت َم ما ] ( اِخ ) حسین التمار مکنی به ابوبکر فیلسوف دهری از مخالفان و معاصران محمدبن زکریای رازی ( 251-313 هَ. ق ) بود. رجوع به تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ذبیح اﷲ صفا ص 175 و 178 شود.

تمار. [ ت َم ْ ما ] ( اِخ ) عبدالملک بن عبدالعزیز مکنی به ابونصر النسایی القشیری محدث است. وی به بغداد رفت و در سال 228 هَ. ق. درگذشت او را رحله ای است. ( از اسماء المؤلفین ج 1 ص 624 ). رجوع به عبدالملک... شود.

تمار. [ ت َم ْ ما ] ( اِخ ) دهی از دهستان نهر یوسف است که در بخش مرکزی شهرستان خرمشهر واقع است و 100 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

خرمافروش، کسی که خرمامیخردومیفروشد
کشتی و مصارعت

فرهنگ معین

(تَ مّ ) [ ع . ] (اِ. ) خرمافروش .

فرهنگ عمید

خرمافروش.

گویش مازنی

/temmaar/ برف و یخ انباشته شده در عمق دره ها، چین خوردگی ها و زوایای کوه ها که از زمستان باقی مانده است – یخچال طبیعی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَا تُمَارِ: بحث و مجادله نکن(از مریة که معنایش به پستان ماده شتر جهت دوشیدن شیر دست کشیدن است و جدال را از این روممارات خواندهاند که شخص مجادله کننده با کلام خود میخواهد همه حرفهای طرف خود را از او بدوشد و رد کند )
معنی مِرَاءً: بحث و مجادله (کلمه مریة به معنای تردد در چیزی است ، و شک از مریه عمومیتر است . امتراء و ممارات به معنای محاجه (دلیل آوردن)در آن امری است که مورد تردید باشد . اصل کلمه مریة از اصطلاح مریت الناقة گرفته شده که معنایش به پستان ماده شتر جهت دوشیدن شیر دس...
ریشه کلمه:
مری (۲۰ بار)

جدول کلمات

خرما فروش

پیشنهاد کاربران

Temar تمار در زبان کردى یعنی خواب عمیق که به زبان عربی میگن سبات عمیق.
خرمافروش. . . . . . .

بپرس