تلهف. [ ت َ ل َهَْ هَُ ] ( ع مص ) آرمان خوردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). اندوه بردن. ( زوزنی ). دریغ خوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) : و از سر تأسف و تلهف می گفت. ( سندبادنامه ص 100 ).
دریغ خوردن، افسوس خوردن، اندوه بردن۱ - ( مصدر ) دریغ خوردن اندوه بردن افسوس خوردن . ۲ -( اسم ) اندوه خوری . جمع : تلهفات .