لغت نامه دهخدا
تلمیع. [ ت َ ] ( ع مص ) رنگارنگ گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ). چپار شدن اندام یعنی خجکهای مخالف رنگ بر اندام برآمدن. ( منتهی الارب ). بافته را به رنگهای گوناگون کردن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) پیسی در بدن اسب مخالف رنگ آن. ج ، تلامیع. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).