تلماکوس

لغت نامه دهخدا

تلماکوس. [ ت ِ ل ِ ] ( اِخ ) تلماک. پسر اولیس بود. پدرش او را در خردسالی رها کرده بمحاصره شهر تریا شتافت و تلماکوس بیست سال دور از پدر بسر برد و سرانجام چون غیب گویان خبر دادند که اولیس بدست پسر خویش هلاک خواهد شد از وطن دوری گرفت. لکن عاقبت اولیس بدست... برادر وی به قتل رسید. ( از اعلام تمدن قدیم فوستل دو کولانژ ص 472 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس