تلفیق
/talfiq/
مترادف تلفیق: آمیختگی، آمیزش، پیوند، ترکیب
متضاد تلفیق: تفصیل
برابر پارسی: بهم پیوند دادن، آمیزه، هم بندی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ -( مصدر ) باهم آوردن بهم بستن ترتیب دادن مرتب کردن . ۲ -( اسم ) ترتیب . جمع : تلفیقات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] دو پارۀ جامه را به هم دوختن.
۳. سخن را به هم پیوند دادن.
۴. ترتیب دادن.
۵. آراستن و با هم جور کردن.
۶. به هم پیوند دادن و مرتب ساختن کلمات.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تلفیق در دو معنی به کار رفته است:۱. اصطلاحی در فقه اهل سنّت به معنای تقلید از چند مذهب فقهی در یک مسئله، به گونه ای که صورت مرکّب عمل بر طبق هیچ یک از مذاهب فقهی نباشد.۲. در برخی باب های منابع فقهی در معنایی نزدیک به معنای لغوی آن (وصل کردن قسمتی به قسمت دیگر).
تلفیق به معنای اول (اصطلاحی در فقه اهل سنّت به معنای تقلید از چند مذهب فقهی در یک مسئله، به گونه ای که صورت مرکّب عمل بر طبق هیچ یک از مذاهب فقهی نباشد) در همه باب های فقه قابل تصور است.
← عبادات
در سخنان امامان مذاهب فقهی اهل سنّت و شاگردان آنان موضوع تلفیق مطرح نشده است و تلفیق از مسائل اساسی و اصولیِ مذاهب فقهی به شمار نمی آید.برخی آغاز این بحث را قرن پنجم و عامل آن را بروز تعصبات و سخت گیری های مذهبی و دخالت سیاست در گرایش به مذاهب فقهی دانسته اند. برخی دیگر آغاز این بحث را قرن هفتم می دانند.
نظر فقهای مذاهب درباره تلفیق
در هر حال، فقهای متأخرِ مذاهب مختلف به این مبحث پرداخته اند.
← فقهای حنفی
...
تلفیق به معنای اول (اصطلاحی در فقه اهل سنّت به معنای تقلید از چند مذهب فقهی در یک مسئله، به گونه ای که صورت مرکّب عمل بر طبق هیچ یک از مذاهب فقهی نباشد) در همه باب های فقه قابل تصور است.
← عبادات
در سخنان امامان مذاهب فقهی اهل سنّت و شاگردان آنان موضوع تلفیق مطرح نشده است و تلفیق از مسائل اساسی و اصولیِ مذاهب فقهی به شمار نمی آید.برخی آغاز این بحث را قرن پنجم و عامل آن را بروز تعصبات و سخت گیری های مذهبی و دخالت سیاست در گرایش به مذاهب فقهی دانسته اند. برخی دیگر آغاز این بحث را قرن هفتم می دانند.
نظر فقهای مذاهب درباره تلفیق
در هر حال، فقهای متأخرِ مذاهب مختلف به این مبحث پرداخته اند.
← فقهای حنفی
...
wikifeqh: تلفیق
مترادف ها
مصالحه، اصلاح، تلفیق، اشتی
بهم پیوستگی، ترکیب، امتزاج، هم گذاری، اختلاط، تلفیق، پیوند، صنع
اتصال، جا دادن، اتحاد، الحاق، پیوستگی، تلفیق، ادخال، یکی سازی ترکیب، یکی شدنی، ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
گردآوری، تلفیق، تالیف، همگردانی
تطبیق، مقایسه، مقابله، تلفیق، تطبیق دستخط ها
نوسان، تلفیق، فرکانس، زیر و بم، نوسان صدا، سوار سازی
تلفیق، تالیف، ترکیب دو عبارت با یکدیگر
تلفیق، همتایی، اعتقاد به توحید عقاید، تالیف عقاید مختلف
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
هم آمیزی
( اصطلاح مالی )
تلفیق از واژه فلق سوره مبارکه فلق مشتق شده است که شکافتن نور خورشید سیاهی شب را و ترکیب مرکب سپیدی نور پیش از طلوع که در اصل از شعاع خورشید گرفته شده با سیاهی شب که عموم آنرا ترکیب گرگ و میش می نامند پس
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
در اصل تلفیق ترکیب و مختلط دو جنس متضاد است و افق آبستن خورشید از این آمیزش است که باز دقایقی خورشید در کرانه شرق متولد میشود
آمیزش یا ادغام کردن
در هم آمیزی ( در هم آمیختن ) / به هم دوختن / سرِ هم کردن / سرِ هم آوردن
نمونه ها:
ــ با واگرایی هرچه بیش تر سیاسی در حاکمیت زورگو و زورشنو، جابجایی و درهم آمیزی هر دو گزینه در شرایط گوناگون زمانی و مکانی نیز امکان پذیر است.
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2011/12/blog - post_305. html
ــ این دو ( گزینه، جستار و . . . ) با هم دوختنی نیست ( این دو با هم تلفیق نمی شود. / این دو با هم تلفیق شدنی نیست. )
ــ دوغ و دوشاب را سرِ هم نکن! شدنی نیست. / باز هم که سفسطه بافتی و راست و دروغ را سرِ هم آوردی؟!
نمونه ها:
ــ با واگرایی هرچه بیش تر سیاسی در حاکمیت زورگو و زورشنو، جابجایی و درهم آمیزی هر دو گزینه در شرایط گوناگون زمانی و مکانی نیز امکان پذیر است.
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2011/12/blog - post_305. html
ــ این دو ( گزینه، جستار و . . . ) با هم دوختنی نیست ( این دو با هم تلفیق نمی شود. / این دو با هم تلفیق شدنی نیست. )
ــ دوغ و دوشاب را سرِ هم نکن! شدنی نیست. / باز هم که سفسطه بافتی و راست و دروغ را سرِ هم آوردی؟!
در آغوش گرفتن
آمیختن، آمیزیدن، آمیزیدگی، آمیختار، آمیزمان، آمیختمان، آمیزیدمان، آمیزاندن، آمیزانیدن، آمیزندگی، آمیزاندگی،
آمیزانیدگی، آمیزندگی، آمیزانندگی
آمیزانیدگی، آمیزندگی، آمیزانندگی
در هالند و حالت جماد واده و ماده:
تنیده = تلفیق
در هالند و حالت مایه و مایع
آمیخته = تلفیق
تنیده = تلفیق
در هالند و حالت مایه و مایع
آمیخته = تلفیق
ترکیب ودرهم آمیزی ( به این اوصاف که از ترکیب ودرهم آمیزی دوشی شی سوم وجود پیداکند )
شائبه
ربط
پیوند
ترکیب
پیوند
ترکیب
با هم آوردن؛مرتب کردن؛در هم آمیختن
امیختگی والفاق دو قسمت
به هم پیوند دادن به هم وصل کردن به هم دوختن
لَفَّق . تلفیقا. شقتین یا الثوب دوشقه لباس را به هم تلفیق کرد و به هم دوخت.
دوشقه پیراهن را به هم وصل کرد
لَفَّق . تلفیقا. شقتین یا الثوب دوشقه لباس را به هم تلفیق کرد و به هم دوخت.
دوشقه پیراهن را به هم وصل کرد
یکدست کردن، یکنواخت کردن
درهم تنیدن، درهم آمیختن، یکپارچه کردن
درهم آمیزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)