تلفظ
/talaffoz/
مترادف تلفظ: ادا، بیان، تقریر، گویش، ادا کردن، سخن گفتن
برابر پارسی: گویش، بزبان آوردن، بازگویی، واگویش
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر )ادا کردن لفظ بر زبان آوردن کلمه . ۲ - سخن گفتن . ۳ - ( اسم ) ادای لفظ . ۴ - سخن گویی . جمع : تلفظات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
لهجه، تاکید، تلفظ، تشدید، مد، تکیهء صدا، علامت تکیهء صدا، طرز قرائت، قوت، صدا یا اهنگ اکسان، ضربه
لهجه، تلفظ، طرز قرائت، اهنگ، زیر و بمی صدا، تکیه صدا، بیان با الحان
تلفظ، بیان، ادای سخن، طرز تلفظ
تلفظ، مفصل، بند، مفصل بندی، طرز گفتار، تلفظ شمرده، بند جنبنده، مفصل متحرک
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تلفظ voice وُیسْ وُیْز آواز واژ واژه واج ؛
در قوانین نگارش و صورتگری حروف و آوای حروف با توجه به نزدیکی محل صدور آوای یکسری از حروف از ابزارهای کلامی مثل لب و دندان و سقف دهان و حلق و زبان، دو حرف ( ف و ) و ( ض س ) قابل تبدیل به همدیگر هستند. و همین رویه هم باعث ایجاد زبان ها و لهجه ها به مرور زمان می شود. بر همین مبنا ریشه ی اصلی این کلیدواژه فُویْض منشعب از مفهوم وُیْس و با نگارش لاتین voice می باشد. کلمه ی ( تلفظ ) مفهومی است که با آوای کلمه در عالم واقع مرتبط است. اگر این کلیدواژه را بخواهیم سیقل بیشتری بدهیم و مفهوم این کلیدواژه را تیزتر کنیم به صورت اِوُیس و با نگارش لاتین evoice مرتبط با کلمه ی آواز و آوا می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
کلیدواژه ی voice از اون دست کلماتی است که نیاز به نصب درب و پنجره برای ورود به ساختمان این کلمه و بیرون زدن نور مفهوم این کلمه دارد. بر همین مبنا اگر افزونه ی حرف ( آ ) را برای این کلمه به عنوان باب ورود به کلمه و حرف ( س ) را تبدیل به حرف ( ز ) کنیم کلیدواژه ی آواز به راحتی در مفهوم این کلمه قابل رؤیت می شود.
به گونه ای که اگر بخواهیم آوای حروف و کلمات را با نوشتن به زنجیر بکشیم و آوای مادی را به آوای معنایی یا اصطلاحاً فریاد مادی را به فریاد خاموش با ایجاد سکوت تبدیل کنیم در واقع کلمات را از آواز و تلفظ انداخته ایم ولی بر مبنای قرارداد و استانداردی که برای نگارگری آنها در جوامع بشری به صورت قانون درآمده دوباره می توان آنها را با داشتن سواد خواندن به آواز در آورد و تلفظ کرد.
به گونه ای که در روند تکامل نگارگری حروف و کلمات اگر از زاویه ی قانون افزونه ها به کلمه ی وُیس حرف نفی ( ن ) را هم اضافه کنیم کلمه ی نِوُیْس و نویسه و نویسندگی و نوشتن به معنی از آواز انداختن واژه ها و ایجاد سکوت به عنوان فرصتی برای تفکر قابل رؤیت می شود. یعنی مفهوم نویسندگی به معنی از آواز انداختن حروف در صدور واژه ها و ایجاد سکوت و به تعبیری ایجاد یک فضایی پر از فریاد خاموش جهت شنوا شدن تفکر و شنیدن سخن و آواز واژه ها می باشد. نویسنده سرچشمه ی صنف صنوف است و صدای اصناف نویسندگان هستند و صدای نویسندگان آواز واژه ها در یک فضای پر از سکوت هستند.
ویژگی واژه ها هم واضح کننده مفاهیم در تأمین نیاز صنوف و نفوس فعال در اصناف است.
قانون بار منفی با افزونه ی حرف ( ن ) در بسیاری از کلمات قابل رؤیت است مثل خیل و نخیل یا شیب و نشیب یا جم و نجم و. . . و پسوند دگی در کلمه ی نویسندگی برای ایجاد یک اسم فعال در بسیاری کلمات دیگر مشهود است مثل ؛ زیبندگی سازندگی زندگی شرمندگی رانندگی درندگی درماندگی واماندگی دوندگی دوزندگی بندگی خوانندگی و. . .
اگر هم بخواهیم از این مسیر به دنیای علم و عالم ناشناخته ها ورود کنیم مفاهیمی مثل فوض و فیض و فیزیک و وسایل و افزایش و . . . در این کلمه قابل مشاهده می شود.
و نظریه گسترش جهان و اصطلاح بیگ بنگ با کلیدواژه ی آواز مرتبط با کلمه ی آباز و باز و بسط و نهایتاً فیصله یافتن و شروع یک فصل جدید در عالم هستی قابل اثبات می شود.
واژه ؛ تعاریفی که از کلمه ی واژه که خودش نیز یک کلیدواژه می باشد و کلمات هم خانواده با کلمه ی واژه بر مبنای قوانین ایجاد کلمات می توان تعریف کرد بدین شرح می باشد ؛
در قانون ایجاد کلمات، اگر فقط از زاویه ی حرف ( ژ ) در کلمه ی واژه نگاه کنیم قابل تبدیل به ( واجه وازه واچه واشه واسه ) می باشد. که هر کدامشان در جهات کاربردی مختلف ایجاد کلمه می کنند. کلماتی که به مانند کال آبی که جریان در آن سیال و پاسکال باشد در جایگاه خودشان در زنجیره کلمات هدایتگر جریان مفاهیم هستند. و این زنجیره ی کلمات هم خانواده هستند که باعث ایجاد یک نمای کامل از کلمات با مفاهیم خودشان در ذهن ایجاد کلام می کنند. هر کلمه به تنهایی به مانند کلمن آبی است که آب در آن فقط ذخیره شده باشد و جریانی نداشته باشد. ولی وقتی کلمات هم خانواده را با هر کلمه به قلم می کشیم جهت جریان را می توانیم پیدا کنیم که از چه سرچشمه ای جریان پیدا کرده و چه زمینی را مشروب می کند. هر کلمه مکملی است برای کلمات قبل و بعد از خودش. منتها پیدا نمودن جایگاه هر کلمه در میان کلمات هم خانواده و جانمایی آن در مکان خودش نیاز به درک قوانینی هستند که باعث ایجاد کلمات می شوند.
اگر قانون حرف ( و ) رو هم به همراه قانون تلاطم حروف در قالب یا پاتیل کلمه لحاظ کنیم قابل تبدیل به حرف ( ف ) می باشد و کلماتی مثل فحش و فاحش قابل ایجاد می شود. و باعث به میان آمدن مقوله ای به نام فهم و فاهمه و حافظه و حفاظت و مراقبت در تبدیل شدن مفاهیم به عملکردها در عالم واقع می شود.
کلماتی که در فضای اطراف کلمه ی واژه وجود دارد عبارتند از ؛ ( ویژه ویژن واژن ویژگی واژه واضح فصیح فحش فاحش وجهه وجیه جهت مواجهه ورژن ویراژ وراج ورجه وورجه وروجک ویژوال ویروس ورساچه ورساژ وویس وُیْز واژگان واژگون وازه بازه بسط و . . . )
واژه؛ واژه ها هم حرف هستند و هم کلمه. چون واژه ها بازه ای از آواز و voice و تلفظ حروف و کلمات است.
هر واژه دارای یک ویژگی و یک وضوحی از مفاهیم می باشد
ویژگی هر واژه، وجهه و وضوح آن واژه می باشد.
هر واژه مفهومی را از خود به بیرون صادر می کند یعنی واژه واریز کننده مفهوم از درون به بیرون از خودش می باشد.
هر واژه قابلیت وارسی کردن دارد. واژه ها به دلیل عمقی که در درون خود دارند امکان پدیده ی وارسی نمودن را ایجاد می کنند.
واژه، واضح کننده ی وجهه ی مفاهیم است یعنی دارای یک صورت واضحی از مفاهیم می باشد.
وجهه ی هر واژه جهت دهنده و مواجه کننده ی ذهن به سمت مفهوم یا صورت آن واژه می باشد.
ویژگیِ هر واژه، ویژْ و ویراژ دهنده بودنِ ذهن به سمت ورژن اصلی خودش می باشد یعنی ذهن به سمت یک مفهوم اصلی ویراژ می یابد.
ویژگی واژه این است که به ذهن و نهایتاً جسم قدرت ویراژ می دهد. اینکه گفته می شود زبان ابزار راهبری فاهمه است تایید کننده ی این مطلب می باشد.
وجهه ی هر واژه باعث مواجه شدن ذهن به سمت یک مفهوم است.
واژه ها وجیه هستند یعنی دارای یک وجه ای می باشند.
ویژگی واژه، ویژوال بودن آن است یعنی قابلیت ایجاد وُیْس یا وُیْز و آواز دارد.
واژگان قدرت واژگونی در مفاهیم را دارند یعنی دارای ساخته شدن و ساقط شدن یا سخت شدن و سقط شدن هستند یا دارای پستی و بلندی، مترادف و متضاد، چپ و راست، قبل و بعد و. . . می باشند. به گونه ای که اگر واژه ها در جایگاه و زنجیره خودش استفاده نشود هر واژه اختلاف فاحشی از جایگاه مفهومی خودش می گیرد و واژه تبدیل به فحش می شود. و واژه ای که باید ورزیدگی بیاورد مبتلا به وِزر در أعمال ما می شود و این نیاز به بازچینی و حفظ و حفاظت و مراقبت دارد.
هر واژه یک وجهه ای دارد و وجهه هر واژه جهتی را برای مواجهه شدن مشخص می کند.
هر واژه دارای یک وازه یا بازه ای از مفاهیم می باشد.
واژه ها دارای آواز هستند و آوازها ایجاد کننده ی تلفظ هستند.
واژه ها قدرت باز و بست و انبساط و انقباض دارند. یعنی برای انشعاب و ایجاد مفاهیم، از ریشه های آنها به ریشه ها یا اصطلاحاً بن واژه و مصدر حروف افزوده یا کاسته می شود و قانون حذف و اضافه و افزونه ها را پدید می آورد. مثلاً کلمات ( واژه ویراژ ورژن وجه ) نمونه ی بارز این قانون در این توضیح می باشد. مثلاً وقتی حرف ( ر ) با ذات تکرار گونه ای که در آوای خودش دارد و در میان کلمه ی واژه افزوده و جانمایی می شود نشان دهنده یک عملی انرژی دار برای آن واژه می باشد. یا به نوعی علم واژه به عمل واژه منتهی می شود.
به هر حال مفاهیمی که واژه ها از خودشون نشون می دهند انگار که از یک چشمه جاری شده باشند و از این چشمه انشعابات مختلفی ایجاد شده که باعث ایجاد زبان ها و لهجه ها شده است. زبان هایی که از زیب شدن حروف شکل گرفته و با لهجه ها می شود زبان ها رو هلاجی کرد و ارتباط مفاهیم رو به همدیگر در مقوله ی زبان شناسی پی برد.
در قوانین نگارش و صورتگری حروف و آوای حروف با توجه به نزدیکی محل صدور آوای یکسری از حروف از ابزارهای کلامی مثل لب و دندان و سقف دهان و حلق و زبان، دو حرف ( ف و ) و ( ض س ) قابل تبدیل به همدیگر هستند. و همین رویه هم باعث ایجاد زبان ها و لهجه ها به مرور زمان می شود. بر همین مبنا ریشه ی اصلی این کلیدواژه فُویْض منشعب از مفهوم وُیْس و با نگارش لاتین voice می باشد. کلمه ی ( تلفظ ) مفهومی است که با آوای کلمه در عالم واقع مرتبط است. اگر این کلیدواژه را بخواهیم سیقل بیشتری بدهیم و مفهوم این کلیدواژه را تیزتر کنیم به صورت اِوُیس و با نگارش لاتین evoice مرتبط با کلمه ی آواز و آوا می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
کلیدواژه ی voice از اون دست کلماتی است که نیاز به نصب درب و پنجره برای ورود به ساختمان این کلمه و بیرون زدن نور مفهوم این کلمه دارد. بر همین مبنا اگر افزونه ی حرف ( آ ) را برای این کلمه به عنوان باب ورود به کلمه و حرف ( س ) را تبدیل به حرف ( ز ) کنیم کلیدواژه ی آواز به راحتی در مفهوم این کلمه قابل رؤیت می شود.
به گونه ای که اگر بخواهیم آوای حروف و کلمات را با نوشتن به زنجیر بکشیم و آوای مادی را به آوای معنایی یا اصطلاحاً فریاد مادی را به فریاد خاموش با ایجاد سکوت تبدیل کنیم در واقع کلمات را از آواز و تلفظ انداخته ایم ولی بر مبنای قرارداد و استانداردی که برای نگارگری آنها در جوامع بشری به صورت قانون درآمده دوباره می توان آنها را با داشتن سواد خواندن به آواز در آورد و تلفظ کرد.
به گونه ای که در روند تکامل نگارگری حروف و کلمات اگر از زاویه ی قانون افزونه ها به کلمه ی وُیس حرف نفی ( ن ) را هم اضافه کنیم کلمه ی نِوُیْس و نویسه و نویسندگی و نوشتن به معنی از آواز انداختن واژه ها و ایجاد سکوت به عنوان فرصتی برای تفکر قابل رؤیت می شود. یعنی مفهوم نویسندگی به معنی از آواز انداختن حروف در صدور واژه ها و ایجاد سکوت و به تعبیری ایجاد یک فضایی پر از فریاد خاموش جهت شنوا شدن تفکر و شنیدن سخن و آواز واژه ها می باشد. نویسنده سرچشمه ی صنف صنوف است و صدای اصناف نویسندگان هستند و صدای نویسندگان آواز واژه ها در یک فضای پر از سکوت هستند.
ویژگی واژه ها هم واضح کننده مفاهیم در تأمین نیاز صنوف و نفوس فعال در اصناف است.
قانون بار منفی با افزونه ی حرف ( ن ) در بسیاری از کلمات قابل رؤیت است مثل خیل و نخیل یا شیب و نشیب یا جم و نجم و. . . و پسوند دگی در کلمه ی نویسندگی برای ایجاد یک اسم فعال در بسیاری کلمات دیگر مشهود است مثل ؛ زیبندگی سازندگی زندگی شرمندگی رانندگی درندگی درماندگی واماندگی دوندگی دوزندگی بندگی خوانندگی و. . .
اگر هم بخواهیم از این مسیر به دنیای علم و عالم ناشناخته ها ورود کنیم مفاهیمی مثل فوض و فیض و فیزیک و وسایل و افزایش و . . . در این کلمه قابل مشاهده می شود.
و نظریه گسترش جهان و اصطلاح بیگ بنگ با کلیدواژه ی آواز مرتبط با کلمه ی آباز و باز و بسط و نهایتاً فیصله یافتن و شروع یک فصل جدید در عالم هستی قابل اثبات می شود.
واژه ؛ تعاریفی که از کلمه ی واژه که خودش نیز یک کلیدواژه می باشد و کلمات هم خانواده با کلمه ی واژه بر مبنای قوانین ایجاد کلمات می توان تعریف کرد بدین شرح می باشد ؛
در قانون ایجاد کلمات، اگر فقط از زاویه ی حرف ( ژ ) در کلمه ی واژه نگاه کنیم قابل تبدیل به ( واجه وازه واچه واشه واسه ) می باشد. که هر کدامشان در جهات کاربردی مختلف ایجاد کلمه می کنند. کلماتی که به مانند کال آبی که جریان در آن سیال و پاسکال باشد در جایگاه خودشان در زنجیره کلمات هدایتگر جریان مفاهیم هستند. و این زنجیره ی کلمات هم خانواده هستند که باعث ایجاد یک نمای کامل از کلمات با مفاهیم خودشان در ذهن ایجاد کلام می کنند. هر کلمه به تنهایی به مانند کلمن آبی است که آب در آن فقط ذخیره شده باشد و جریانی نداشته باشد. ولی وقتی کلمات هم خانواده را با هر کلمه به قلم می کشیم جهت جریان را می توانیم پیدا کنیم که از چه سرچشمه ای جریان پیدا کرده و چه زمینی را مشروب می کند. هر کلمه مکملی است برای کلمات قبل و بعد از خودش. منتها پیدا نمودن جایگاه هر کلمه در میان کلمات هم خانواده و جانمایی آن در مکان خودش نیاز به درک قوانینی هستند که باعث ایجاد کلمات می شوند.
اگر قانون حرف ( و ) رو هم به همراه قانون تلاطم حروف در قالب یا پاتیل کلمه لحاظ کنیم قابل تبدیل به حرف ( ف ) می باشد و کلماتی مثل فحش و فاحش قابل ایجاد می شود. و باعث به میان آمدن مقوله ای به نام فهم و فاهمه و حافظه و حفاظت و مراقبت در تبدیل شدن مفاهیم به عملکردها در عالم واقع می شود.
کلماتی که در فضای اطراف کلمه ی واژه وجود دارد عبارتند از ؛ ( ویژه ویژن واژن ویژگی واژه واضح فصیح فحش فاحش وجهه وجیه جهت مواجهه ورژن ویراژ وراج ورجه وورجه وروجک ویژوال ویروس ورساچه ورساژ وویس وُیْز واژگان واژگون وازه بازه بسط و . . . )
واژه؛ واژه ها هم حرف هستند و هم کلمه. چون واژه ها بازه ای از آواز و voice و تلفظ حروف و کلمات است.
هر واژه دارای یک ویژگی و یک وضوحی از مفاهیم می باشد
ویژگی هر واژه، وجهه و وضوح آن واژه می باشد.
هر واژه مفهومی را از خود به بیرون صادر می کند یعنی واژه واریز کننده مفهوم از درون به بیرون از خودش می باشد.
هر واژه قابلیت وارسی کردن دارد. واژه ها به دلیل عمقی که در درون خود دارند امکان پدیده ی وارسی نمودن را ایجاد می کنند.
واژه، واضح کننده ی وجهه ی مفاهیم است یعنی دارای یک صورت واضحی از مفاهیم می باشد.
وجهه ی هر واژه جهت دهنده و مواجه کننده ی ذهن به سمت مفهوم یا صورت آن واژه می باشد.
ویژگیِ هر واژه، ویژْ و ویراژ دهنده بودنِ ذهن به سمت ورژن اصلی خودش می باشد یعنی ذهن به سمت یک مفهوم اصلی ویراژ می یابد.
ویژگی واژه این است که به ذهن و نهایتاً جسم قدرت ویراژ می دهد. اینکه گفته می شود زبان ابزار راهبری فاهمه است تایید کننده ی این مطلب می باشد.
وجهه ی هر واژه باعث مواجه شدن ذهن به سمت یک مفهوم است.
واژه ها وجیه هستند یعنی دارای یک وجه ای می باشند.
ویژگی واژه، ویژوال بودن آن است یعنی قابلیت ایجاد وُیْس یا وُیْز و آواز دارد.
واژگان قدرت واژگونی در مفاهیم را دارند یعنی دارای ساخته شدن و ساقط شدن یا سخت شدن و سقط شدن هستند یا دارای پستی و بلندی، مترادف و متضاد، چپ و راست، قبل و بعد و. . . می باشند. به گونه ای که اگر واژه ها در جایگاه و زنجیره خودش استفاده نشود هر واژه اختلاف فاحشی از جایگاه مفهومی خودش می گیرد و واژه تبدیل به فحش می شود. و واژه ای که باید ورزیدگی بیاورد مبتلا به وِزر در أعمال ما می شود و این نیاز به بازچینی و حفظ و حفاظت و مراقبت دارد.
هر واژه یک وجهه ای دارد و وجهه هر واژه جهتی را برای مواجهه شدن مشخص می کند.
هر واژه دارای یک وازه یا بازه ای از مفاهیم می باشد.
واژه ها دارای آواز هستند و آوازها ایجاد کننده ی تلفظ هستند.
واژه ها قدرت باز و بست و انبساط و انقباض دارند. یعنی برای انشعاب و ایجاد مفاهیم، از ریشه های آنها به ریشه ها یا اصطلاحاً بن واژه و مصدر حروف افزوده یا کاسته می شود و قانون حذف و اضافه و افزونه ها را پدید می آورد. مثلاً کلمات ( واژه ویراژ ورژن وجه ) نمونه ی بارز این قانون در این توضیح می باشد. مثلاً وقتی حرف ( ر ) با ذات تکرار گونه ای که در آوای خودش دارد و در میان کلمه ی واژه افزوده و جانمایی می شود نشان دهنده یک عملی انرژی دار برای آن واژه می باشد. یا به نوعی علم واژه به عمل واژه منتهی می شود.
به هر حال مفاهیمی که واژه ها از خودشون نشون می دهند انگار که از یک چشمه جاری شده باشند و از این چشمه انشعابات مختلفی ایجاد شده که باعث ایجاد زبان ها و لهجه ها شده است. زبان هایی که از زیب شدن حروف شکل گرفته و با لهجه ها می شود زبان ها رو هلاجی کرد و ارتباط مفاهیم رو به همدیگر در مقوله ی زبان شناسی پی برد.
شیوه گویش
🙏😊 از من درودها و ارج و ادب بر یکایک گردانندگان ارجمند و ستودنیِ نرم افزار زیبا و کارآ و ستوده ی "آبادیس".
🙏 نیز بر دیگر گرامی کاربَرانِ همراه درود باد و ادب، به ویژه ایران یارانی که زبان دیرین و شیرین پارسی را دوست می دارند و در پایِش و پالایش و زُدایشِ واژگان بیگانه، به ویژه تازی که زبان نژاده و توانای پارسی را آلوده، به بَرخ خود می کوشند.
... [مشاهده متن کامل]
🟢 چندی سال است که نرم افزار به راستی کارا و پویای "آبادیس" را دارم و از آن بهره می گیرم. کوتَه وار از ویژگی و فروزه ی "آبادیس" چنین توانم گفت که این نرم افزار، هوشوَر است، زنده است، پویش و رُویش دارد.
🔴 ولی از دیگرسوی، چه بسیار نرم افزارها و نبیگ ها و واژه نامه ها هستند که یکبار و در یک زمان ساخته شده اند و همیشه همانند، بسته اند، بَستناکی ( جمود ) دارند، چونان که یخ، فسرده اند، پویایی و رویایی ( رویش ) ندارند.
🟢 از این سوی، نرم افزار "آبادیس"، پویاست، رویَنده است و تپنده، که روز از پیِ روز، رَساتر، گویاتر و کارآتر می شود.
❗️ایدر به سخن، مرا با یکی از کاربران، گِله و خُرده هست.
👈 رویِ سخنم با "آرش NK" است. نمی دانم که آیا هنوز و همچنان به بخش دیدگاه ها و پیشنهادها می آید تا دانش افشانی کند، یا زین پیش تر و پیش ترها در بخش دیدگاه ها بوده است!
👈 "آرش NK" را بارها دیده ام که برای بسی واژگان، دیدگاه و باور خود را گفته، و بسیار از دیدگاه هایش نادرست است.
نمی دانم که آیا او را دانشی اندک مایه هست، یا این جا و واژگان را به پوزخند گرفته است؟!
در پایینِ بسی واژه ها که "آرش NK" نمایان شده و نوشته است �این واژه صد در صد پارسی است�.
👆چرا نمی داند که همین واژه ی �۱۰۰� پارسی ست و نباید آن را با وات �ص� که ویژه ی زبان تازی ست، بنویسد؟!
❌�سَد� را به نادرست �صد� می نویسد.
واژه ی تازی �تلفظ� را می گوید پارسی است.
❓مگر در دبیره ی پارسی، وات �ظ� هست؟
بپنداریم که برخی واژگان پارسی وات �ظ� را دارند.
👈 "آرش NK" یک واژه ی دیگر بگوید که به آهنگ ( وزن ) �تلفظ� باشد، ولی واژه ای نیست.
👈 �تلفظ�، واژه ای تازی ست که به آهنگ ( باب ) �تفعّل� اَست، مانند:
♦️�تقلّب�
♦️�تملّق�
♦️�تعلّم�
♦️�تجسّم�
♦️�تصوّر�
♦️و. . .
🙏 اگر "آرش NK" در بخش دیدگاه های واژه ها نمایان نشود و باور خود را چنین که �این واژه صد* در صد* پارسی است� نگوید، من به بَهر خویشتن، سپاسگزار او خواهم بود!!!
✌️جاویدان ایرانی و ایران. . .
💝 بی کران سپاس ها بر گردانندگانِ گران مایه ی نرم افزار زنده و هوشوَر و پویای "آبادیس Abadis"!
🙏 نیز بر دیگر گرامی کاربَرانِ همراه درود باد و ادب، به ویژه ایران یارانی که زبان دیرین و شیرین پارسی را دوست می دارند و در پایِش و پالایش و زُدایشِ واژگان بیگانه، به ویژه تازی که زبان نژاده و توانای پارسی را آلوده، به بَرخ خود می کوشند.
... [مشاهده متن کامل]
🟢 چندی سال است که نرم افزار به راستی کارا و پویای "آبادیس" را دارم و از آن بهره می گیرم. کوتَه وار از ویژگی و فروزه ی "آبادیس" چنین توانم گفت که این نرم افزار، هوشوَر است، زنده است، پویش و رُویش دارد.
🔴 ولی از دیگرسوی، چه بسیار نرم افزارها و نبیگ ها و واژه نامه ها هستند که یکبار و در یک زمان ساخته شده اند و همیشه همانند، بسته اند، بَستناکی ( جمود ) دارند، چونان که یخ، فسرده اند، پویایی و رویایی ( رویش ) ندارند.
🟢 از این سوی، نرم افزار "آبادیس"، پویاست، رویَنده است و تپنده، که روز از پیِ روز، رَساتر، گویاتر و کارآتر می شود.
❗️ایدر به سخن، مرا با یکی از کاربران، گِله و خُرده هست.
👈 رویِ سخنم با "آرش NK" است. نمی دانم که آیا هنوز و همچنان به بخش دیدگاه ها و پیشنهادها می آید تا دانش افشانی کند، یا زین پیش تر و پیش ترها در بخش دیدگاه ها بوده است!
👈 "آرش NK" را بارها دیده ام که برای بسی واژگان، دیدگاه و باور خود را گفته، و بسیار از دیدگاه هایش نادرست است.
نمی دانم که آیا او را دانشی اندک مایه هست، یا این جا و واژگان را به پوزخند گرفته است؟!
در پایینِ بسی واژه ها که "آرش NK" نمایان شده و نوشته است �این واژه صد در صد پارسی است�.
👆چرا نمی داند که همین واژه ی �۱۰۰� پارسی ست و نباید آن را با وات �ص� که ویژه ی زبان تازی ست، بنویسد؟!
❌�سَد� را به نادرست �صد� می نویسد.
واژه ی تازی �تلفظ� را می گوید پارسی است.
❓مگر در دبیره ی پارسی، وات �ظ� هست؟
بپنداریم که برخی واژگان پارسی وات �ظ� را دارند.
👈 "آرش NK" یک واژه ی دیگر بگوید که به آهنگ ( وزن ) �تلفظ� باشد، ولی واژه ای نیست.
👈 �تلفظ�، واژه ای تازی ست که به آهنگ ( باب ) �تفعّل� اَست، مانند:
♦️�تقلّب�
♦️�تملّق�
♦️�تعلّم�
♦️�تجسّم�
♦️�تصوّر�
♦️و. . .
🙏 اگر "آرش NK" در بخش دیدگاه های واژه ها نمایان نشود و باور خود را چنین که �این واژه صد* در صد* پارسی است� نگوید، من به بَهر خویشتن، سپاسگزار او خواهم بود!!!
✌️جاویدان ایرانی و ایران. . .
💝 بی کران سپاس ها بر گردانندگانِ گران مایه ی نرم افزار زنده و هوشوَر و پویای "آبادیس Abadis"!
آرش NK بی سواد، تلفظ تازیه، مصدرش هم لفظه! از صورتِ واژه هم پیداست که فارسی نیست! تو واژه های فارسی حرف ظ خیلی کم دیده می شه.
تلفظ: در فرهنگ عربی - فارسی لاروس چنین آمده است: تَلَفَظَ تَلَفُظً بالکلام: سخن گفت؛ و نیز آمده است: الفظ: گفتار، گفته؛ ولی این واژه را برای خدا به کار نمی برند و نمی گویند لفظ الله که می گویند کلمه الله و کلام الله. جمع لفظ الفاظ است. پس در عربی بودن این واژه شکی نیست.
... [مشاهده متن کامل]
همتای پارسی تلفظ، اینهاست:
ویابر vyābar ( سغدی )
ویوچا vyucā ( اوستایی: vaocā ) .
... [مشاهده متن کامل]
همتای پارسی تلفظ، اینهاست:
ویابر vyābar ( سغدی )
ویوچا vyucā ( اوستایی: vaocā ) .
تَلَفُظ
ریشه ی لَفَظَ در ریختار تَفَعُل ، تَلَفُظ می شود ، گویا لفظ از ریشه واژه ی : لَواخ یا لَواز پارسی برگرفته که کارواژه ی آن لَواختن یا لَوازیدن است .
اِنگاشته می شود که لَواخ یا لَواز خود آمیخته ای از :
... [مشاهده متن کامل]
لَ - واخ یا لَ - واز باشد ، واخ یا واز به مینش سِدا است که به چهره های دیگری هم در پارسی یافت می شود مانند : آواز ، واک ، واکه ، واج ، واژ ، واژه ، واق ( سِدای سَگ ) ، پژواک ، آخ و واخ ، یا همریشه با voice یا veto انگلیسی . . . بُنابراین پرسش اینجاست که پیشوند لَ - به چه مینه یا مینا ( معنا ) است ؟
آیا لَ - کوتاه شده ی لَب نیست ؟ یَنی واخ یا واز سِدایی است که از لَب ها بیرون می آید ، آیا لَب واخ یا لَب واز نبوده است ؟!
ریشه ی لَفَظَ در ریختار تَفَعُل ، تَلَفُظ می شود ، گویا لفظ از ریشه واژه ی : لَواخ یا لَواز پارسی برگرفته که کارواژه ی آن لَواختن یا لَوازیدن است .
اِنگاشته می شود که لَواخ یا لَواز خود آمیخته ای از :
... [مشاهده متن کامل]
لَ - واخ یا لَ - واز باشد ، واخ یا واز به مینش سِدا است که به چهره های دیگری هم در پارسی یافت می شود مانند : آواز ، واک ، واکه ، واج ، واژ ، واژه ، واق ( سِدای سَگ ) ، پژواک ، آخ و واخ ، یا همریشه با voice یا veto انگلیسی . . . بُنابراین پرسش اینجاست که پیشوند لَ - به چه مینه یا مینا ( معنا ) است ؟
آیا لَ - کوتاه شده ی لَب نیست ؟ یَنی واخ یا واز سِدایی است که از لَب ها بیرون می آید ، آیا لَب واخ یا لَب واز نبوده است ؟!
ادا کردن لفظ
واژه تلفظ
معادل ابجد 1410
تعداد حروف 4
تلفظ talaffoz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( تَ لَ فُّ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی talaffoz
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژگان مترادف و متضاد
واژه تلفظ عربی است در پارسی گویش می شود.
معادل ابجد 1410
تعداد حروف 4
تلفظ talaffoz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( تَ لَ فُّ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی talaffoz
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع واژگان مترادف و متضاد
واژه تلفظ عربی است در پارسی گویش می شود.
واژه تلفظ کاملا پارسی است چون در عربی می شود نطق این واژه یعنی تلفظ صد درصد پارسی است.
تلفظ : لَبِش ، واگویی ، لَبزیدن ، واژیدن
... [مشاهده متن کامل]
لَوازیدن/لَواختن = تلفظ کردن، to pronounce
لَوازش = تلفظ، pronunciation ( خود کنش تلفظ )
لَواز یا لوازه = لفظ، pronunciation ( نتیجه تلفظ )
بن مایه: ۱ - لغت نامه دهخدا ۲ - واژه نامه گرگانی، استاد صادق کیا ۳ - فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، حسن دوست
... [مشاهده متن کامل]
روش ساخت ⬇️
{لوازیدن = ‹لَو› ( در گرگانی به معنای لب ) بعلاوه ‹وازیدن/واختن› ( گفتن و بیان کردن و . . . ( بسنجید با واژ و واژه و واج و آواز و آوا و . . . ) ) . رویهمرفته به معنای به لب آوردن، از لب بیرون دادن یک آوا و واژه و . . . }
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست



لَوازش = تلفظ، pronunciation ( خود کنش تلفظ )
لَواز یا لوازه = لفظ، pronunciation ( نتیجه تلفظ )
بن مایه: ۱ - لغت نامه دهخدا ۲ - واژه نامه گرگانی، استاد صادق کیا ۳ - فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، حسن دوست
... [مشاهده متن کامل]
روش ساخت ⬇️
{لوازیدن = ‹لَو› ( در گرگانی به معنای لب ) بعلاوه ‹وازیدن/واختن› ( گفتن و بیان کردن و . . . ( بسنجید با واژ و واژه و واج و آواز و آوا و . . . ) ) . رویهمرفته به معنای به لب آوردن، از لب بیرون دادن یک آوا و واژه و . . . }
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست



تلفظ:
معنی= بیان_گویش_گفتار_سخن
هم خانواده = لفظ _ لفظا
جمع = لفظا
معنی= بیان_گویش_گفتار_سخن
هم خانواده = لفظ _ لفظا
جمع = لفظا
گویش، بزبان آوردن، بازگویی، واگویش
واگویه
بیان کردن چیزی برای کسی
لهن بیان
mujović
آواییدن درخور به نظر می آید ولی واگوییدن خیر.
باز آواگوییدن بهتر است.
باز آواگوییدن بهتر است.
واگویش، آوایش
در برخی موارد: خوانش
در برخی موارد: خوانش
واژآوا_ آوا
مانند: این دو واژه آوای ( تلفظ ) یکسان دارند ولی به گونه ای ناهمسان نوشته می شوند
مانند:
مانند: این دو واژه آوای ( تلفظ ) یکسان دارند ولی به گونه ای ناهمسان نوشته می شوند
مانند:
تَلَفُّظ
این واژه از ریشهء پارسی لَف با پسوند - ز و بر پایهء کالبُد تَفَعُّل ساخته شده که همان لَب پارسی است که واکهء ب به ف آلیده ( تبدیل ) شده است.
بُنابَراین لَفظ، تَلَفُظ، اَلفاظ. . . چهره های اَرَبی شدهء لَب و لَف و لَبز و لَفز هستند.
... [مشاهده متن کامل]
به خوبی می توان دریافت که تلفظ کردن به مینهء بر/به لَب آوردن یا با لب گفتن است.
میتوان از واژهء لَفز ، کارواژهء لَفزیدن را ساخت:
لَفزیدن، لَفزاندن
و واژه های برساخته ای را بر پایهء دستور واژه سازی پارسی پدید آورد :
لَفزه، لَفزا، لَفزَنده، لَفزِش، لَفزاک. . .
این واژه از ریشهء پارسی لَف با پسوند - ز و بر پایهء کالبُد تَفَعُّل ساخته شده که همان لَب پارسی است که واکهء ب به ف آلیده ( تبدیل ) شده است.
بُنابَراین لَفظ، تَلَفُظ، اَلفاظ. . . چهره های اَرَبی شدهء لَب و لَف و لَبز و لَفز هستند.
... [مشاهده متن کامل]
به خوبی می توان دریافت که تلفظ کردن به مینهء بر/به لَب آوردن یا با لب گفتن است.
میتوان از واژهء لَفز ، کارواژهء لَفزیدن را ساخت:
لَفزیدن، لَفزاندن
و واژه های برساخته ای را بر پایهء دستور واژه سازی پارسی پدید آورد :
لَفزه، لَفزا، لَفزَنده، لَفزِش، لَفزاک. . .
معنی تلفط یعنی کسی که لکنت زیاد دارد وبه درستی نمیتواند تلفظ کند, کسی که در هنگام سخن گفتن زبانش میگیرد اگه میشه به من رأی بدید ممنون میشم
گویش، آوایش ، بر زبان آواری ، به زبان اوری
آوایش: تلفظ /آواییدن: تلفظ کردن
دکتر کزازی واژه ی " گفت" را در نوشته های خود به جای واژه ی " تلفظ" بکار برده است.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 305. )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 305. )
تَلَفُّظ
این واژه از ریشهء پارسی لَف با پسوند - ز و بر پایهء کالبُد تَفَعُّل ساخته شده که همان لَب پارسی است که واکهء ب به ف آلیده ( تبدیل ) شده است.
بُنابَراین لَفظ، تَلَفُظ، اَلفاظ. . . چهره های اَرَبی شدهء لَب و لَف و لَبز و لَفز هستند.
... [مشاهده متن کامل]
به خوبی می توان دریافت که تلفظ کردن به مینهء بر/به لَب آوردن یا با لب گفتن است.
میتوان از واژهء لَفز ، کارواژهء لَفزیدن را ساخت:
لَفزیدن، لَفزاندن
و واژه های برساخته ای را بر پایهء دستور واژه سازی پارسی پدید آورد :
لَفزه، لَفزا، لَفزَنده، لَفزِش، لَفزاک. . .
این واژه از ریشهء پارسی لَف با پسوند - ز و بر پایهء کالبُد تَفَعُّل ساخته شده که همان لَب پارسی است که واکهء ب به ف آلیده ( تبدیل ) شده است.
بُنابَراین لَفظ، تَلَفُظ، اَلفاظ. . . چهره های اَرَبی شدهء لَب و لَف و لَبز و لَفز هستند.
... [مشاهده متن کامل]
به خوبی می توان دریافت که تلفظ کردن به مینهء بر/به لَب آوردن یا با لب گفتن است.
میتوان از واژهء لَفز ، کارواژهء لَفزیدن را ساخت:
لَفزیدن، لَفزاندن
و واژه های برساخته ای را بر پایهء دستور واژه سازی پارسی پدید آورد :
لَفزه، لَفزا، لَفزَنده، لَفزِش، لَفزاک. . .
روش گویه
گویش ، آوایش ، به زبان آوری ، بر زبان آواری
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
مَرپَت marpat ( اوستایی: مَروَتو )
مَرَیو marayu ( اوستایی: مَرَئو )
ویوچا vyuchã ( اوستایی: وَئُچا )
وَخشیا vaxshyã ( اوستایی )
اوچار uchãr ( سنسکریت )
مَرپَت marpat ( اوستایی: مَروَتو )
مَرَیو marayu ( اوستایی: مَرَئو )
ویوچا vyuchã ( اوستایی: وَئُچا )
وَخشیا vaxshyã ( اوستایی )
اوچار uchãr ( سنسکریت )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)