تلغم

لغت نامه دهخدا

تلغم. [ ت َ ل َغ ْ غ ُ ] ( ع مص ) خوشبوی آلودن در ملاغم دهن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ملاغم جنبانیدن وقت سخن گفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و مَلاغِم گرداگرد درون دهان. ( آنندراج ). قال ابن اعرابی قلت لاعرابی متی المسیر فقال تلغموا بیوم السبت ؛ یعنی ذکروه و اشتقاقه من حرکوا ملاغمهم به. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس