تلعه

لغت نامه دهخدا

( تلعة ) تلعة. [ ت َ ع َ ] ( ع اِ ) پاره بلند از زمین و پشته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): کدخان مرتجل باعلی تلعة. ( اقرب الموارد ). || نشیب. از لغات اضداد است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ): و انی متی اهبط من الارض تلعة. ( اقرب الموارد ). || آبراهه و دهانه فراخ وادی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به اقرب الموارد شود. || و فی المثل : لایمنع ذنب تلعة، یضرب للذلیل الحقیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || الحدیث فیجی مطر لایمنع منه ذنب تلعة؛ یرید کثرته و انه لایخلو منه ُ موضع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || و در حق کسی که اعتماد را نشاید گویند: لا اثق بسبیل تلعتک وما اخاف الا من سبیل تلعتی ؛ یعنی نمی ترسم مگر از بنی اعمام و اقارب خویش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

پاره بلند از زمین و پشته . یا و در حق کسیکه اعتماد را نشاید گویند : لا اثق بسیل تلعتک و ما اخاف الا من سبیل تلعتی . یعنی نمی ترسم مگر از بنی اعمام و اقارب خویش .

پیشنهاد کاربران

بپرس