تلدد

لغت نامه دهخدا

تلدد. [ ت َ ل َدْدُ ] ( ع مص ) چپاراست برگشته نگریستن. || سرگشته و متحیر شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): فتلددت تلدد المضطر. ( از اقرب الموارد ). || درنگ کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): امرت الناس فاذا هم یتلددون ؛ یتلبثون. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس