جهان زهر است و خوی تلخناکش
به کم خوردن توان رست از هلاکش.
نظامی.
گلابم گر کنم تلخی چه باک است گلاب آن به که او خود تلخناک است.
نظامی.
این شربت اگرچه تلخناک است ساقیش چو عشق شد چه باک است.
نظامی.
آنگه از آنجا گرینده بدر آمد و رفت بیرون و تلخناک زارزار گریست. ( ترجمه دیاتسارون ص 342، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).