تلخ گویی. [ ت َ ] ( حامص مرکب ) بدگویی و بدسخنی. تلخ گفتاری. عمل تلخ گو : چون بحر کنم گناه شویی امانه ز روی تلخ گویی. نظامی ( لیلی و مجنون ص 42 ).رجوع به تلخ گو وتلخ گفتاری و ذیل تلخ رویی شود.