تلخ گو. [ ت َ ] ( نف مرکب ) آنکه به درشتی سخن می گوید و بدآواز که دارای آهنگ خوشی نباشد. ( ناظم الاطباء ). تند و تیز و طعنه زن. ( ناظم الاطباء ) : بخیلی که باشد خوش و تازه روی بسی به زبخشنده تلخ گوی.
امیرخسرو.
فرهنگ فارسی
آنکه به درشتی سخن می گوید و بد آواز که دارای آهنگ خوشی نباشد .