تلخ گفتار. [ ت َ گ ُ ] ( ص مرکب ) کسی که سخنان وی درشت و تلخ باشد. ( ناظم الاطباء ). تلخ سخن : ز شورش کردن آن تلخ گفتارترشرویی نکردم هیچ در کار.نظامی.چو مرد ترشروی تلخ گفتاردم شیرین ز شیرین دید در کار.نظامی.معلم کتابی را دیدم در دیار مغرب ترشروی و بدخوی و تلخ گفتار. ( گلستان ).