تلخ کام

/takxkAm/

مترادف تلخ کام: ناخوش روزگار ، نامراد، ناامید، ناکام ، بدبخت، شوربخت، سیه گلیم

متضاد تلخ کام: شیرین کام، مرادمند، خوش بخت

معنی انگلیسی:
disappointed, sad, afflicted

لغت نامه دهخدا

تلخکام. [ ت َ ] ( ص مرکب ) مقابل شیرین کام. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). نامراد و ناامید و محروم. || هر چیزی که در دهان دارای مزه تلخ باشد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که زندگانی او سخت گذرد .

فرهنگ عمید

کسی که روزگار خوشی ندارد و زندگانیش به سختی و تلخی می گذرد.

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورائی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

تلخ کامتلخ کامتلخ کامتلخ کام
با کمال احتیاج، از خلق استغنا خوش است
با دهان خشک مردن، بر لب دریا خوش است
نیست پروا تلخ کامان را ز تلخی های عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است
کوهِ طاقت برنمی آید به موج حادثات
...
[مشاهده متن کامل]

لنگر از رَطلِ گران کردن در این دریا خوش است
بادبانِ کشتیِ مِی نعرهٔ مستانه است
های وهوی مِی کَشان در مجلس صهبا خوش است
صائب تبریزی