تلافی
/talAfi/
مترادف تلافی: انتقام، تقاص، جبران، جزا، خون خواهی، سزا، تاوان، غرامت
متضاد تلافی: عفو، جبران کردن
برابر پارسی: واکنش، سزا دادن، تاوان
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) دریافتن جبران کردن تدارک کردن . ۲ - عوض دادن . ۳ - ( اسم ) دریافت جبران .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] دریافتن.
۳. [قدیمی] رسیدن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] جبران و تدارک کردن را تلافی گویند و از آن در باب صلات سخن گفته شده است.
عناوین تلافی، جبران و تدارک در کلمات فقها در یک معنا به کار رفته است؛ لیکن برخی قدما در احکام سهو در نماز، یکی از چهار حکم را بر آن مترتّب کردهاند: اعاده، احتیاط، تلافی و جبران.
سپس در مقام تفاوت بین سهوی که موجب جبران میشود و سهوی که موجب تلافی میگردد گفتهاند: جبران در سهوی است که موجب دو سجده سهو میگردد و با بهجا آوردن آن، نقص پدید آمده در نماز برطرف میشود؛ امّا تلافی در سهوی است که نمازگزار قبل از تجاوز از محل متذکّر آن میگردد که پس از تذکّر باید جزء ترک شده را بهجا آورد.
عناوین تلافی، جبران و تدارک در کلمات فقها در یک معنا به کار رفته است؛ لیکن برخی قدما در احکام سهو در نماز، یکی از چهار حکم را بر آن مترتّب کردهاند: اعاده، احتیاط، تلافی و جبران.
سپس در مقام تفاوت بین سهوی که موجب جبران میشود و سهوی که موجب تلافی میگردد گفتهاند: جبران در سهوی است که موجب دو سجده سهو میگردد و با بهجا آوردن آن، نقص پدید آمده در نماز برطرف میشود؛ امّا تلافی در سهوی است که نمازگزار قبل از تجاوز از محل متذکّر آن میگردد که پس از تذکّر باید جزء ترک شده را بهجا آورد.
wikifeqh: جبران
دانشنامه آزاد فارسی
مترادف ها
تصادف، حادثه، تصادف اتومبیل، مصیبت ناگهانی، تلافی، روی داد، واقعه، حتمی وابسته
برخورد، تلافی، تصادم
جبران، تلافی
جبران، تلافی، غرامت، جبران کردن، عوض، پاداش، تاوان، مزد
جبران، تلافی، غرامت، اعاده، بازگردانی، ارتجاع
تلافی، پاداش، عمل متقابل
تلافی، انتقام
جبران، تلافی، انتقام
تلافی، جواب متقابل
عقبی، تلافی، پاداش، کیفری، مجازات، کیفر، سزا
تلافی، پرداخت مجدد
تلافی
تلافی، کینه جو، انتقام، انتقامی، تلافی کننده
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پای پس : [عامیانه، اصطلاح] عوض، تلافی.
عوضش را درآوردن
جبران کردن حالا چه خوبی طرف باشد چه بدی آن
کینه و انتقام از کسی
مجازات. . . . کیفر. . . . پاداش. . . .
انتقام، تقاص، جبران، جزا، خون خواهی، سزا، تاوان، غرامت
جبران
پسین ده/ پسین دهش/ پسین کنش