تلاطم کردن. [ ت َ طُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برهم خوردن. شوریدگی کردن. آشوب کردن. شورش کردن : محیط تشنه لبیها چنان تلاطم کردکه کشتی دل ما را به آن کنار انداخت.تنها ( از آنندراج ).