تلاحق

لغت نامه دهخدا

تلاحق. [ ت َ ح ُ ] ( ع مص ) در یکدیگر رسیدن. ( زوزنی ). یکی بدیگری رسیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بهمدیگرپیوستن. ( آنندراج ). || پیاپی شدن اخبار. || تتابع احوال قوم. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ حُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - به هم رسیدن . ۲ - از پی هم آمدن .

فرهنگ عمید

۱. از پی هم آمدن، پی درپی شدن.
۲. پیوسته شدن، به هم رسیدن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به دنبال هم آمدن را تَلاحُق گویند و این عنوان به مناسبت در باب حج به‏کار رفته است.
از شرایط رمی جمره تلاحق در رمی یعنی پرتاب سنگ‏ریزه‏ها یکی پس از دیگری است؛ بنابراین پرتاب چند سنگ‏ریزه با هم یک رمی به‏شمار می‏رود؛ اگرچه هنگام برخورد به جمره، هم‏زمان اصابت نکنند.

پیشنهاد کاربران

بپرس