تلابیدن

لغت نامه دهخدا

تلابیدن. [ ت َ دَ ] ( مص ) تراویدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( فرهنگ فارسی معین ). لغتی در تراویدن. ( حاشیه برهان چ معین ) :
خالی از خود بود و پر از عشق دوست
پس ز کوزه آن تلابد کاندر اوست.
_( مولوی ( برطبق نسخه نیکلسن ، از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || قهقهه و نقنقه کردن و بانک کردن غوک و مرغ خانگی پس از تخم نهادن. ( ناظم الاطباء ).k05l )_

فرهنگ عمید

= تراویدن

پیشنهاد کاربران

تلابیدن: تراویدن، تراوش کردن
رُخَت از ضمیر و فکرت به یقین اثر بیابد
چو درون کوزه چیزی بود از برون تلابد

بپرس