تلا
لغت نامه دهخدا
تلا.[ ت ِ ] ( اِ ) بمعنی ذهب که فارسیان عربی دان به طاء نوشته اند. از عالم طپیدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
شهرک تلا ( به انگلیسی: Tallaght ) با جمعیت ۶۴٫۲۸۲ نفر[ ۱] در شهرستان دوبلین در کشور جمهوری ایرلند واقع شده است. [ ۲]

این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

wiki: تلا
پیشنهاد کاربران
🌿
بررسی کنیم واژه �تلا� از دید اوستایی، پهلوی و سانسکریت چه جایگاهی دارد.
- - -
۱. در اوستایی
ریشه ی tar - / tal - در اوستایی به معنای �گذشتن، عبور کردن، فایق آمدن� است.
... [مشاهده متن کامل]
صورت های مرتبط:
tarō = گذر، عبور
taraiti = می گذرد
برخی محققان ( مثلاً بارتولومه ) ارتباط �تلا� با همین ریشه را پذیرفته اند و معنای بنیادین آن را �کوشش برای گذر� دانسته اند.
📖 منبع:
Bartholomae, Christian. Altiranisches W�rterbuch. Strassburg, 1904. ( s. v. tar - )
- - -
۲. در پهلوی ( فارسی میانه )
در متون پهلوی واژه هایی چون:
talāh / talāg = کوشش، تلاش
talan = رنج، کوشیدن، تلاش کردن
این ها مستقیماً به همان ریشه اوستایی tar - /tal - می رسند.
📖 منابع:
MacKenzie, D. N. A Concise Pahlavi Dictionary. London, 1971. ( s. v. talāh, talan )
Nyberg, H. S. A Manual of Pahlavi. Wiesbaden, 1964.
- - -
۳. در سانسکریت
ریشه ی tṝ ( tar - ) = گذشتن، عبور کردن، نجات یافتن.
مشتقات:
tīra = ساحل ( جایی که عبور کرده ای )
tāra = گذر، نجات، رهاندن
�تلا� در این دستگاه ریشه ای هم خانواده است و معنای بنیادین آن �کوشش برای گذشتن� بوده.
📖 منابع:
Monier - Williams, Monier. A Sanskrit - English Dictionary. Oxford, 1899. ( s. v. tṝ, tar - )
Mayrhofer, Manfred. Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen. Heidelberg, 1986–2001.
- - -
۴. در فارسی نو
در فارسی نو، �تلا� به تنهایی کم کاربرد شده، اما در ترکیبات حفظ شده:
تلاش = کوشش، سعی
تقلا = کوشش برای رهایی یا عبور از مانع
این ها ادامه ی مستقیم همان ریشه ی اوستایی و پهلوی هستند.
📖 منابع:
Dehghani, Djalal Khaleghi - Motlagh. Farhang - e bozorg - e soxan - e farsi. ( مدخل تلاش )
Elwell - Sutton, L. P. Persian Grammar. Cambridge, 1963.
- - -
🔹 نتیجه گیری
واژه ی �تلا� ریشه ای بسیار کهن دارد و از یک دستگاه هندواروپایی مشترک ( اوستایی tar - /tal - و سانسکریت tṝ ) آمده است. معنای بنیادین آن �عبور کردن، گذشتن از مانع� بوده و در پهلوی به شکل talāh / talan و در فارسی نو به شکل �تلاش� و �تقلا� باقی مانده است.
- - -
بررسی کنیم واژه �تلا� از دید اوستایی، پهلوی و سانسکریت چه جایگاهی دارد.
- - -
۱. در اوستایی
ریشه ی tar - / tal - در اوستایی به معنای �گذشتن، عبور کردن، فایق آمدن� است.
... [مشاهده متن کامل]
صورت های مرتبط:
tarō = گذر، عبور
taraiti = می گذرد
برخی محققان ( مثلاً بارتولومه ) ارتباط �تلا� با همین ریشه را پذیرفته اند و معنای بنیادین آن را �کوشش برای گذر� دانسته اند.
📖 منبع:
- - -
۲. در پهلوی ( فارسی میانه )
در متون پهلوی واژه هایی چون:
talāh / talāg = کوشش، تلاش
talan = رنج، کوشیدن، تلاش کردن
این ها مستقیماً به همان ریشه اوستایی tar - /tal - می رسند.
📖 منابع:
MacKenzie, D. N. A Concise Pahlavi Dictionary. London, 1971. ( s. v. talāh, talan )
- - -
۳. در سانسکریت
ریشه ی tṝ ( tar - ) = گذشتن، عبور کردن، نجات یافتن.
مشتقات:
tīra = ساحل ( جایی که عبور کرده ای )
tāra = گذر، نجات، رهاندن
�تلا� در این دستگاه ریشه ای هم خانواده است و معنای بنیادین آن �کوشش برای گذشتن� بوده.
📖 منابع:
Monier - Williams, Monier. A Sanskrit - English Dictionary. Oxford, 1899. ( s. v. tṝ, tar - )
- - -
۴. در فارسی نو
در فارسی نو، �تلا� به تنهایی کم کاربرد شده، اما در ترکیبات حفظ شده:
تلاش = کوشش، سعی
تقلا = کوشش برای رهایی یا عبور از مانع
این ها ادامه ی مستقیم همان ریشه ی اوستایی و پهلوی هستند.
📖 منابع:
Dehghani, Djalal Khaleghi - Motlagh. Farhang - e bozorg - e soxan - e farsi. ( مدخل تلاش )
- - -
🔹 نتیجه گیری
واژه ی �تلا� ریشه ای بسیار کهن دارد و از یک دستگاه هندواروپایی مشترک ( اوستایی tar - /tal - و سانسکریت tṝ ) آمده است. معنای بنیادین آن �عبور کردن، گذشتن از مانع� بوده و در پهلوی به شکل talāh / talan و در فارسی نو به شکل �تلاش� و �تقلا� باقی مانده است.
- - -
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹





زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹





درویش جنوبی به معنی درنگ کردن و به موقع تمرکز و دقت کردن فردی را خطاب می کنند
تلا صبرکن
تلا بیا ببینم
تلا بهلش باشه ( بادقت و حوصله بذار بمونه )
تلا صبرکن
تلا بیا ببینم
تلا بهلش باشه ( بادقت و حوصله بذار بمونه )
نامی برای خروس و به معنای تخم و نسل است. این واژه در ترکیب تلاجی ( دارای بیشترین تخم ) برای نامیدن ماهی بومی رود تجن ساری و واژه تلاتس به معنای تخم ناهنجار دیده می شود.
به زبان کردی یعنی سپیده دم و پگاه
تلا. ( ا ) ، ( زبان مازنی ) . خروس.