تقین. [ ت َ ق َی ْ ی ُ ] ( ع مص ) آراسته شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). زینت کردن. ( از اقرب الموارد ). کان لها درع ما کانت امراة تقین بالمدینه الا ارسلت تستعیره. و تقین تزین لزفافها. ( اقرب الموارد ).