تقیض

لغت نامه دهخدا

تقیض. [ ت َ ق َی ْ ی ُ ] ( ع مص ) مانندگی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ).مانند و مشابه شدن. || آماده شدن جهت کسی و سببی برانگیختن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بیوفتیدن دیوار. ( تاج المصادر بیهقی ). شکافتن دیوار و فرودریدن و ویران شدن و افتادن آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پاره پاره شدن خایه مرغ. ( تاج المصادر بیهقی ). شکستن بیضه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس