تقویت کردن. [ ت َ وِ ی َ ک َ دَ ] ( مص مرکب )نیرو دادن. توانا کردن. قدرت دادن : خلقی به تعصب بر وی گرد آمدند و تقویت کردند. ( گلستان ).گر تقویت کنی ز ملک بگذرد بشرور تربیت کنی به ثریا رسد ثری.سعدی.رجوع به تقویت و دیگر ترکیبهای آن شود.
encourage (فعل)تشویق کردن، پیش بردن، تقویت کردن، تشجیع کردن، پروردن، ترغیب کردن، دلگرم کردنsupport (فعل)طرفداری کردن، حمایت کردن، پشتیبانی کردن، تقویت کردن، تحمل کردن، متحمل شدن، تایید کردن، متکفل بودنbolster (فعل)تکیه دادن، تقویت کردن، پشتی کردن، با بالش نگه داشتنfort (فعل)تقویت کردنaugment (فعل)افزودن، زیاد کردن، تقویت کردن، تکمیل کردن، زیاد شدن، علاوه کردنcorroborate (فعل)اثبات کردن، تقویت کردن، تایید کردنamplify (فعل)افزودن، بزرگ کردن، تقویت کردن، وسعت دادن، مفصل کردن، مفصل گفتن، بالا بردن، بزرگ شدن، منبسط کردن، تشدید کردنrally (فعل)گرد امدن، پشتیبانی کردن، تقویت کردن، صف ارایی کردن، دوباره جمع اوری کردن، دوباره بکار انداختن، نیروی تازه دادن به، سرو صورت تازه گرفتنreinforce (فعل)تقویت کردن، محکم کردن، مستحکم کردن، نیرو دادن، نیرو بخشیدن به، مدد کردنfortify (فعل)تقویت کردن، مستحکم کردن، پرمایه کردن، دارای استحکامات کردن، نیرومند کردنsustain (فعل)تقویت کردن، حمایت کردن از، تحمل کردن، متحمل شدن، نگه داشتنuphold (فعل)تقویت کردن، حمایت کردن از، تایید کردنrelay (فعل)تقویت کردن، باز پخش کردنbeef (فعل)تقویت کردن، شکوه و شکایت کردن، پرواری کردن و ذبح کردنedify (فعل)تقویت کردن، تقدیس کردن، تهذیب کردن، اخلاق اموختن
بال وپر دادن به کسیRevitalizeاگر منظورتقویت زبان انگلیسی هست بهتر از improve استفاده بشImprove your Englighbeef up+ عکس و لینک