تقوز

لغت نامه دهخدا

تقوز. [ ت َ ق َوْ وُ ] ( ع مص ) شادمانی نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شادمانی. ( ازاقرب الموارد ). || خواستن. || از بالا به زیر افتادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ویران شدن. || برشکسته شدن خانه. || دویدن بز کوهی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

قسمتی ازمراسم عروسی درقدیم که برای عروس خانم هدایایی ارسال می شد.

بپرس