تقنین

/taqnin/

مترادف تقنین: قانونگزاری، قانون وضع کردن، قانونگزاری کردن

معنی انگلیسی:
legislation

لغت نامه دهخدا

تقنین. [ ت َ ] ( ع مص ) در تداول فارسی امروز، قانون گزاردن. وضع قانون کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده بعد و قانون شود.

فرهنگ فارسی

قانون وضع کردن، قانون گذاری، قانون گذاری
۱ - ( مصدر ) وضع قانون کردن قانون گزاردن . ۲ - ( اسم ) قانونگذاری . جمع : تقنینات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) قانون گذاشتن .

فرهنگ عمید

۱. قانون وضع کردن، قانون گذاردن.
۲. قانون گذاری.

پیشنهاد کاربران

بایستار: قانون.
بایستار چیزی است که از بایستگی ها و نابایستگی ها پرده برمی دارد و به ما ( باید و نبایدها ) را به ما می گوید: قانون.
بایستار: بایستن، بایست ار؛ به مانند: گفتار، پندار، کردار، ساختار و. . .
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد، پارسی را پاس بداریم: )
قانونگزاری غلط است قانونگذاری درست است
( ( قانون گذاری ) ) درست است نه قانون گزاری.

بپرس