تقنص. [ ت َ ق َن ْ ن ُ ] ( ع مص )صید کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). شکار کردن. ( زوزنی ). شکار کردن و شکار جستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تقنز شود.