تقن
لغت نامه دهخدا
تقن. [ ت َ ] ( اِخ ) نام مردی تیرانداز. و یضرب بجودة رمیه المثل ، یقال : فلان بن تقن ؛ یعنی فلان استاد است در تیر انداختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
«تقن» به معنای منظم ساختن و محکم نمودن است نیز تناسب با زمان برقراری نظام جهان دارد; نه زمانی که این نظام فرو می ریزد، و متلاشی و ویران می گردد.
اتفاق: محکم کردن. ، کار خدا است چنان خدائی که هر چیز را محکم کرده است.
«تقن» به معنای منظم ساختن و محکم نمودن است نیز تناسب با زمان برقراری نظام جهان دارد; نه زمانی که این نظام فرو می ریزد، و متلاشی و ویران می گردد.
اتفاق: محکم کردن. ، کار خدا است چنان خدائی که هر چیز را محکم کرده است.
wikialkb: ریشه_تقن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید