تقمقم

لغت نامه دهخدا

تقمقم. [ ت َ ق َ ق ُ ] ( ع مص ) در آب درآمدن و فرورفتن در آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). در آب فرورفتن و غرق شدن. ( از اقرب الموارد ). || برشدن گشن بر ناقه فروخفته جهت گشنی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || برآمدن بر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس