تقمر

لغت نامه دهخدا

تقمر. [ ت َ ق َم ْ م ُ ] ( ع مص ) غالب آمدن در قمار. || به نکاح در آوردن زن را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نزدیک کسی در شدن به ماهتاب. ( تاج المصادر بیهقی ). به ماهتاب بیرون آمدن. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بیرون شدن شیر در ماهتاب. ( تاج المصادر بیهقی ). بیرون شدن شیر در مهتاب و جستن صید و یقال : تقمر الاسد اذا طلب الصید فی القمراء. || فریفتن زن را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || در شب قمر بخانه آوردن زن راو داخل شدن بر آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || آتش افروختن زیر آشیانه تا مرغان کور گردند و شکار کرده شوند. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس