تقلیل دادن
مترادف تقلیل دادن: کاستن، کم کردن، کاهش دادن
متضاد تقلیل دادن: افزودن
برابر پارسی: کاستن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، کم کردن، تقلیل دادن، تنزل دادن، مطیع کردن، ساده کردن، استحاله کردن
خرد شدن، خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، تقلیل دادن، تقلیل یافتن، کاهش دادن، کمتر شدن، کمتر کردن، تخفیف یافتن
قطع کردن، کم کردن، بریدن، زدن، چیدن، گذاشتن، تقلیل دادن، دونیم کردن، برش دادن، پاره کردن، گسیختن، گسستن، تراش دادن، نشناختن، میان برکردن
سبک کردن، لاغر کردن، رقیق کردن، ضعیف شدن، نازک کردن، تقلیل دادن، دقیق شدن، معتدل کردن، تضعیف کردن
کم کردن، عاجز کردن، ضعیف شدن، تقلیل دادن، تضعیف کردن، ضعیف کردن، سست کردن، سست شدن، نحیف کردن، کم نیرو شدن
تقلیل دادن، مضایقه کردن، امساک کردن، خست کردن
بریدن، تقلیل دادن
خرد کردن، تقلیل دادن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
محدود کردن