تقلیل. [ ت َ ] ( ع مص ) اندک کردن و به اندکی فانمودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ). اندک کردن. ( دهار ). اندک گردانیدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). کم کردن و کم نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). کم کردگی و کم شدگی و کمی و قلت. ( ناظم الاطباء ). || کم قرار دادن چیزی را در نزد کسی یا آنکه کم تصور کردن چیزی را اگرچه کم نبود. ( ازناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). قلله ُ فی عینه ؛ ای اراه ایاه قلیلاً. ( منتهی الارب ). || نزد قاریان بمعنی اماله است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). - برتقلیل ؛ دست کم. حداقل. لااقل : وانگهی قال قال حدثنا گفته ای صدهزار بر تقلیل.
ناصرخسرو.
فرهنگ فارسی
کم کردن، کاستن ۱ -( مصدر ) برپی رفتن.۲ - مانندگی کردن . ۳ - ( اسم ) پیروی . جمع : تقلیلات .