تقلید کردن
مترادف تقلید کردن: پیروی کردن، تبعیت کردن، مقلد شدن، ادای کسی را در آوردن، کار کسی را الگو قرار دادن
برابر پارسی: والوچانیدن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
فرض کردن، وانمود کردن، بخود بستن، گرفتن، بعهده گرفتن، انگاشتن، بخود گرفتن، پنداشتن، تقبل کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن
وانمود کردن، تشبیه کردن، بخود بستن، تظاهر کردن، تقلید کردن، مانند بودن، شبیه سازی کردن، شباهت داشتن به
تقلید کردن، کپیه کردن
تقلید کردن، مسخرگی کردن
تقلید کردن، رقابت کردن با، برابری جستن با، هم چشمی کردن با، پهلو زدن
تقلید کردن، همتا بودن، نقشه یا طرح ساختن، به عنوان الگو بکار بردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کپی برداری
طریق کسی برگرفتن ؛ بر راه او رفتن. روش او گزیدن :
دلم دل از هوس یار برنمی گیرد
طریق مردم هشیار برنمی گیرد.
سعدی.
دلم دل از هوس یار برنمی گیرد
طریق مردم هشیار برنمی گیرد.
سعدی.
ب زبان عامیانه ک تازگی خیلی رایج شده
میشه گف�اسکی رفتن ( تقلید کردن ) �
میشه گف�اسکی رفتن ( تقلید کردن ) �