لغت نامه دهخدا
( تقفیة ) تقفیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) چیزی از پی چیزی داشتن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). در پی فرستادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )، یقال : تقفیت علی اثره بفلان و قفیت زیداً و به ؛ ای اتبعه ایاه. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). قوله تعالی : ثم قفینا علی آثارهم برسلنا. ( قرآن 57 / 27 ). و منه ُ الکلام المقفی و سمیت قوافی الشعر لان بعضها یتبع اثر بعض. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).