تقعیر

لغت نامه دهخدا

تقعیر. [ ت َ ] ( ع مص ) دور درشدن در سخن. ( زوزنی ). به مغ فروشدن. || لب پیچیدن در سخن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || به اقصای دهن سخن گفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد )،یقال : قعر فی الکلام ؛ ای تشدق. ( منتهی الارب ). || بانگ و فریاد کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مقعر گردانیدن چیزی را. || قعر ساختن چاه را. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) گودی و فرورفتگی ، ضد تحدب. ( ناظم الاطباء ). در اصطلاح علم پزشکی عبارت است از تجویفی در ظاهر عضو که چیزی در آن جای نگیرد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). هو وهدة فی ظاهر العضوکما فی اخمص القدم و باطن الراحة. ( بحر الجواهر ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گود کردن ایجاد کردن گودی . جمع : تقعیرات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) گود کردن .

فرهنگ عمید

۱. مقعر ساختن، گود کردن.
۲. صیحه زدن، صدا درآوردن از بیخ حلق.

پیشنهاد کاربران

بپرس