تقطیع
/taqti~/
مترادف تقطیع: برش، قطع، هجابندی، کوتاه گویی، بریدن، پاره پاره کردن، قطعه قطعه کردن، هجابندی کردن، کوتاه گفتن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
ای بهمت برشده تا آسمان هفتمین.
و اما آنچه در کتابت باشد و در لفظ نیاید هفت حرف است : واو و یاء و نون و تاء و باء و دال. اما واو غیرملفوظ سه نوعست ، واو عطف ، واو بیان ضمه و واو اشمام ضمه ،اما واو عطف چنانکه «دلدار و دل » و «نیک و بد» و «دشمن و دوست » که این واوات در لفظ نیارند و فتحه آنرا به ضمه بدل کنند و به ماقبل آن دهند مگر جایی که به تحقیق آن احتیاج افتد چنانکه :
رفتی و اگر بازنیایی چه کنم ؟
و چنانکه رودکی گفته است :
سپید برف برآمد به کوهسار سیاه
و چون درونه شد آن سرو بوستان آرای
و آن کجا بگوارید ناگوار شده ست
و آن کجا نگزایست گشت زودگزای.
و تصریح آن بر این وجه مهجورالاستعمال است نزدیک متأخران شعراء. و اما واو بیان ضمه چون واو تو و دو که در صحیح لغت دری ملفوظ نیست چنانکه : مرا تو مرد دو شهری ، بر وزن مفاعلن فعلاتن. مگر که ضرورت وقف را در آخر شعر بحرفی ساکن محسوب دارند چنانکه :بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) پاره کردنپاره پاره ساختن. ۲ - بریدن پارچه . ۳ - کوتاه گفتن . ۴ - تجزیه کردن مصراع ( شعر ) با جزا و ارکان عروضی . ۵ - اسم ) جامه ( تقطیع کرده ) . ۶ - آرایش و پیرایش لباس . جمع : تقطیعات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] قطعه قطعه کردن، پاره پاره کردن.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه آزاد فارسی
تَقطیع
در لغت به معنی قطعه قطعه کردن است. در اصطلاح علم عروض آن است که هجاهای بیت را به ارکان سه، چهار یا پنج هجایی که منطبق با افاعیل عروضی باشد، تجزیه کنند تا براساس آن وزن و بحر عروضی شعر را تعیین نمایند. تقطیع در قدیم براساس حروف بود به این معنا که به جای هر حرف متحرک دایره (ס) و به جای هر حرف ساکن یک خط (ا) می گذاشتند (حروفی که نمایندۀ مصوّت بلند هستند ساکن به شمار می آمد) مثلاً برای «سخن» از (ססا) و برای «نوا» از (ססا) استفاده می شد. اما در تقطیع هجایی به جای هر هجای کوتاه از علامت U و برای هر هجای بلند از علامت ـ استفاده می شد. هجای کشیده نیز معادل یک هجای بلند به اضافه یک هجای کوتاه در نظر گرفته می شود مثل: سخن (U ـ) و کاشمر (ـ U ـ). تقطیع براساس شکل ملفوظ کلمات صورت می گیرد نه شکل مکتوب آن ها.
در لغت به معنی قطعه قطعه کردن است. در اصطلاح علم عروض آن است که هجاهای بیت را به ارکان سه، چهار یا پنج هجایی که منطبق با افاعیل عروضی باشد، تجزیه کنند تا براساس آن وزن و بحر عروضی شعر را تعیین نمایند. تقطیع در قدیم براساس حروف بود به این معنا که به جای هر حرف متحرک دایره (ס) و به جای هر حرف ساکن یک خط (ا) می گذاشتند (حروفی که نمایندۀ مصوّت بلند هستند ساکن به شمار می آمد) مثلاً برای «سخن» از (ססا) و برای «نوا» از (ססا) استفاده می شد. اما در تقطیع هجایی به جای هر هجای کوتاه از علامت U و برای هر هجای بلند از علامت ـ استفاده می شد. هجای کشیده نیز معادل یک هجای بلند به اضافه یک هجای کوتاه در نظر گرفته می شود مثل: سخن (U ـ) و کاشمر (ـ U ـ). تقطیع براساس شکل ملفوظ کلمات صورت می گیرد نه شکل مکتوب آن ها.
wikijoo: تقطیع
پیشنهاد کاربران
بُرِشکاری،
بریده بریده کردن نوشتار
بریده بریده کردن نوشتار
کلمه ( تقطیع ) و ( تصلیب ) و ( تقتیل ) از باب تفعیل است و قتل و صلب و قطع ، وقتی به باب تفعیل می رود، شدت و یا زیادت در معنای آن کلمات را می رساند، ( و بنابراین تقتیل و تصلیب و تقطیع به معنای کشتن و دار زدن و بریدن به شدت و یا به بسیاری است ) .
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب
شب اول ز شادی در همه عالم نگنجم اگر یک لحظه غمخوارم تو باشی
پلنگ افکن