تقطی. [ ت َ ق َطْ طی ] ( ع مص ) ( از «ق طو» ) درنگ و تأخیر نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || فریب دادن یاران خود را. تقطی لاصحابه. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || برگردیدن : تقطی بوجهه ؛ برگردانید روی خود را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || برنشستن جای برنشست. ( منتهی الارب ). بر ترک اسب برنشستن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( ع مص ) ( از «ق طی » ) اندک اندک برآمدن دلو از چاه بجهت بسیاری آب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).