تقطع
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. پاره پاره شدن.
۳. بخش بخش شدن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی تُقَطَّعَ: که کاملاً بریده شود( در اینجا استفاده از باب تفعیل برای نشان دادن کثرت است)
معنی تَّقَطَّعَ: از هر سو گسیخته شد-از هر سو بریده شد( در اینجا استفاده از باب تفعیل برای نشان دادن کثرت است)
معنی تَمَیَّزُ: متلاشی وپاره پاره شود(ازکلمه تمیز به معنای تقطع و تفرق است )
ریشه کلمه:
قطع (۳۶ بار)
معنی تَّقَطَّعَ: از هر سو گسیخته شد-از هر سو بریده شد( در اینجا استفاده از باب تفعیل برای نشان دادن کثرت است)
معنی تَمَیَّزُ: متلاشی وپاره پاره شود(ازکلمه تمیز به معنای تقطع و تفرق است )
ریشه کلمه:
قطع (۳۶ بار)
wikialkb: تُقَطّع
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید