تقضیب

لغت نامه دهخدا

تقضیب. [ ت َ ] ( ع مص ) اشتر را پیش از ریاضت برنشستن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بریدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بریدن رز. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). شاخ بریدن از درخت در بهار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بریدن شاخه های درخت مو در بهار. ( از اقرب الموارد ). رجوع به تقضب شود. || دراز گستردن آفتاب شعاع را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تقضب شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس